تغییرات اقلیمی در دوران باستان، موجب مهاجرت انسانهای اولیه به بیابان عربستان شده است
دستسازههای یافت شده در بستر دریاچههای باستانی در عربستان، گسترش متوالی فرهنگهای مختلف را نشان میدهد.
اگر بدانید که در تصاویر ماهوارهای بیابان به دنبال چه بگردید- همچون فرورفتگیهای جزئی یا تغییرات رنگی ظریف- در مقابل صحراهای شنی شبهجزیره عربستان، تصاویر خشک شده دریاچههای پیش از تاریخی را میتوانید ببینید.
هشتسال پیش، یک دریاچه باستانی در صحرای نفود عربستان توجه محققین را جلب کرد. مطالعهای جدید بیان میکند، هنگامی که پژوهشگران شروع به کاوش در آن محوطه کردند، هزاران ابزار سنگی یافتند و همچنین شواهدی حاکی از آنکه موجهای متعددی از هوموساپینسها و خویشاوندان آنها، حداقل در چهارصدهزارسال گذشته در سراسر عربستان، مهاجرت کردند.
نتایج این پژوهش، این نظریه را تقویت میکند که سرسبز شدن دورهای و متناوب این بیابان، نقشی اساسی در انتشار جمعیتهای انسانی به خارج از آفریقا داشته است. همچنین این پژوهش، بهترین شواهد را در راستای اینکه گروههای مختلف انسان از طریق شبهجزیره سینا از این قاره خارج شدند، ارائه میدهد. جسیکا تامسون، دیرینهانسانشناس دانشگاه ییل که در این تحقیق نقشی نداشته است، میگوید:«جایی که دریاچه وجود دارد، مردم هم وجود خواهند داشت و راهشان را به آنجا پیدا میکنند.»
امروزه، بیابان نفود، کمجمعیت و پر از تپههای ماسهای و بوتههای مقاوم دربرابر خشکی است. اما کاوشهای گذشته و مدلهای دیرینهاقلیمی مشخص کردهاند که در طی نیممیلیونسال گذشته، دورههای کوتاهی با شرایط مرطوبتر وگرمتر موجب بارش بارندگیهای فصلی به این ناحیه شده و حوضچههای کمارتفاع آن را به دریاچه و جویهای آن را به رودخانه تبدیل کرده است. به طور خلاصه، بیابان بسیار خشک به یک علفزار سرسبز تبدیل شده است- یک «عربستان سبز»- اما در نهایت و بعد از اینکه هوای خشک بازگردد دوباره به شن تبدیل میشود.
در سال ۲۰۱۳، متخصصین تصویربرداری از راه دور، توجهشان به چندین بستر رودخانه باستانی در غرب نفود در شمال عربستان سعودی جلب شد که به طرز غیرمعمولی در تصاویر ماهوارهای، رنگی به نظر میرسید. مایکل پتراگلیا، باستانشناسی در موسسه ماکس پلانک در امور علوم تاریخ انسان ( Max Planck Institute for the Science of Human History (SHH)) شک کرد که نوارهای مرمریرنگ رسوب، نشاندهنده چندین دوره خالی و پر شدن آب بوده است.
او و همکارانش به سمت محوطهای تحت عنوان خال امایشان۴ (Khall Amayshan 4) رفتند. هو گروکات از همکاران پتراگلیا در موسسه ماکس پلانک میگوید:«وقتی به آنجا رسیدیم، همهجا ابزارهای سنگی بود و ما بلافاصله فهمیدیم که این یک محوطه بینظیر است.»
محققان با استفاده از یک بیل مکانیکی، ترانشههایی را در بستر دریاچه حفر کردند. آنها با استفاده از روش لومینسانس تحریک نوری (optically stimulated luminescence) –تکنیکی که مشخص میکند دانههای ماسه، کِی برای آخرینبار در معرض نور خورشید قرار گرفتهاند- لایهها را تاریخگذاری کردند و سپس ابزارهای سنگی مرتبط با هرلایه را مشخص کردند. حفاریها در این محوطه مشخص کرد که این دریاچهها در شش دوره زمانی مختلف، تشکیل شده و خشک شدهاند. محققان در مقالهای که در ژورنال Nature به چاپ رسیده است، اعلام کردند که ابزارهای سنگی با پنج مورد از این دریاچههایی که اکنون از بین رفتهاند، مرتبط بوده و به چهارصدهزار، سیصدهزار، دویستهزار، صدهزار و پنجاهوپنجهزارسال پیش بازمیگردند. در یکی دیگر از این دریاچههایی که دیگر وجود ندارد، در ۱۵۰کیلومتر به سمت شرق، ابزارهای سنگی را در لایههایی مربوط به دویستهزار و هفتادوپنجهزارسال پیش یافتند.
محققان، علاوهبر ابزارها، استخوانهای جانوریای را هم در بسیاری از دریاچههای خشک شده، پیدا کردند که حاکی از آن است که حیوانات بزرگ آفریقایی، چون اسب آبی، فیل و شترمرغ هم، حداقل در فصول مرطوب، این مسیر سرسبز را خارج از آفریقا دنبال میکردند. در حفاریهای جدید، هیچ فسیلی متعلق به انسانریختها، یافت نشد.
گروکات میگوید که مشخص نیست که ابزارهای موجود در دو لایهای که از دیگر لایهها قدیمیتر هستند، متعلق به کدام یک از گونههای انسانی بوده است، اما این نوع ابزارهای سنگی معمولاً به خویشاوندان اجدادی گونه ما، چون هوموارکتوس نسبت داده میشود. ابزارهایی که در لایههایی مربوط به دویستهزار، صدهزار و هفتادوپنجهزارسال پیش یافت شدهاند، کوچکتر و دقیقتر کار شده بودند که تصور میشود توسط گونه خود ما ساخته شده است. گروکات میگوید اینکه چه اتفاقی برای این مهاجرهای اولیه افتاده است، هنوز نامشخص باقی مانده است.
با وجود این، عبدالله الشارخ، باستانشناس دانشگاه ملک مسعود و از نویسندگان این پژوهش میگوید که حتی با وجود ناشناختهها، این پژوهش در حال آشکار کردن «بسیاری از آن چیزی است که برای هزارهها در زیر شن و ماسه، مدفون شده بود.»
جدیدترین ابزارها- آنهایی که به پنجاهوپنجهزارسال پیش باز میگردند- بسیار شبیه ابزارهای مربوط به نئاندرتالها هستند. محققان بقایای نئاندرتالها را در غارهایی در خاورمیانه یافت کردهاند. اگر یافتههای جدید نیز اثبات شود، حاکی از آن خواهد بود که نئاندرتالها هم وارد این شبهجزیره سرسبز شدهاند و حتی ممکن است که با گونه ما هم در آنجا مواجه شده باشند.
البته که محققین سالها است که میدانند عربستان نقش مهمی را در مهاجرتهای اولیه انسان ایفا کرده است. گریم بارکر، باستانشناس دانشگاه کمبریج که در این پژوهش نقشی نداشته است، میگوید که این مطالعه جدید منظمترین طرح از این جابهجاییها را در این ناحیه بحرانی ارائه میدهد و برای نخستینبار به موجهای پیدرپی گونههای خاص در زمانهای خاصی اشاره میکند.
گروکات میگوید که موقعیت مکانی بسیاری از این دریاچههایی که اکنون وجود ندارند- در قسمتهای شمالی شبهجزیره عربستان- به شبهجزیره سینا به عنوان محتملترین مسیر برای مهاجرتهای انسانی خارج از آفریقا، اشاره میکند.(به جای نوک جنوبی شبهجزیره عربستان که برخی از محققان مطرح کردهاند.) تامسون هم با این تفسیر، موافق است و میگوید:« [مهاجرتهای انسانی] از طریق [شبهجزیره] سینا با توجه به شواهد موجود، بهترین مدل به نظر میرسد.»