سرور مجازی
فناوری

خودآگاهی بدون بدن؛ آیا می‌توان وجود “خود” را بدون بدن به‌راستی تجربه کرد؟

خودآگاهی بدون بدن؛ آیا می‌توان وجود “خود” را بدون بدن به‌راستی تجربه کرد؟

بحث درباره محل شکل‌گیری خودآگاهی از دیرباز مورد توجه دانشمندان و فلاسفه بوده، اما تحقیقات تازه نشان می‌دهد که بدن و مغز به‌طور برابر در ساختن حس “خود” نقش دارند.

برخلاف باور رایج که خودآگاهی صرفاً در مغز ایجاد می‌شود، آنیل ست، نویسنده کتاب «بودن تو: علمی نوین درباره خودآگاهی»، معتقد است خودآگاهی بر پایه سیگنال‌های درونی بدن شکل می‌گیرد. این سیگنال‌ها شامل ضربان قلب، تنفس، گرسنگی و تنش عضلانی هستند که مغز به‌صورت مستمر آنها را از طریق فرآیندی به نام درون‌نگری (interoception) رصد می‌کند تا تعادل و هومئوستازی بدن حفظ شود.

به گفته او، “خود” یک توهم مفید است که مغز می‌سازد تا بدن را در بقا و عملکرد بهینه کمک کند و بدون دریافت سیگنال‌های بدن، مغز قادر به ایجاد حس پایدار خودآگاهی نیست.

علاوه بر سیگنال‌های حیاتی بدن، مغز فعالیت‌های سیستم ایمنی را نیز رصد می‌کند و التهاب را به عنوان یک گزارش وضعیت مهم داخلی تعبیر می‌کند. التهاب که معمولاً در پاسخ به عفونت‌ها، آسیب بافتی یا تغییرات سرطانی ایجاد می‌شود، می‌تواند زمانی به حالت مزمن درآید و مستقیماً عملکرد مغز را تحت تاثیر قرار دهد، حالتی که به آن نورواینفلامیشِن (التهاب مغزی) گفته می‌شود.

مغز در پاسخ به التهاب با فعال کردن سیستم‌های ضداِلتهابی مانند فعالیت عصب واگ و ترشح کورتیزول واکنش نشان می‌دهد و حتی می‌تواند «حافظه التهابی» از التهاب‌های گذشته را در خود نگه دارد.

 

خودآگاهی بدون بدن؛ آیا می‌توان وجود “خود” را بدون بدن به‌راستی تجربه کرد؟

سیستم ایمنی با مکانیزم‌های پیچیده‌ای بین بافت‌های خودی و بیگانه تفاوت قائل می‌شود و التهاب به عنوان سیگنالی که تهدیدهای خارجی را به مغز اطلاع می‌دهد، بر شکل‌گیری احساس “خود” نیز تاثیرگذار است.

مطالعات تصویربرداری مغزی نشان داده‌اند که افزایش نشانگرهای التهابی در بدن، با تغییرات ساختاری و ارتباطی در مناطقی از مغز مرتبط با پردازش عواطف و خودآگاهی همراه است که این تغییرات می‌توانند موجب اختلال‌های شناختی و هیجانی مانند افسردگی، احساس ناتوانی، گیجی ذهنی و انزوای اجتماعی شوند.

در شرایط بیماری‌های خودایمنی که سیستم ایمنی به اشتباه بافت‌های بدن را بیگانه تشخیص می‌دهد، مغز دچار سردرگمی در حس “خود” می‌شود و فرد ممکن است احساس جدایی، بیگانگی و از دست دادن تصویر خود داشته باشد و برای تطبیق با واقعیت جدید دچار چالش شود.

بنابراین، خودآگاهی نه تنها محصول فعالیت‌های مغز بلکه نتیجه هم‌آوری سیگنال‌های پیچیده بدن و سیستم ایمنی است. مغز بدون بدن، به ویژه بدون دریافت پیام‌های سیستم ایمنی و التهابی، نمی‌تواند حس پایداری از خود و وجود داشته باشد. این دیدگاه نوین می‌تواند تاثیرات عمیقی بر فلسفه خودآگاهی، علم زیست‌فناوری و توسعه فناوری‌های حفظ زندگی مغز داشته باشد و نشان دهد که جسم ما نقش بنیادین و لازم در تعریف “خود” ایفا می‌کند.

مجله خبری mydtc

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا