عصر هوش مصنوعی در اوج تقلیل گرایی

عصر هوش مصنوعی در اوج تقلیل گرایی
چند ماه است که در آپارات و یوتیوب، مصاحبههایی با تعدادی از دانشگاهیان و نخبگان ایرانی را به اشتراک میگذارند با محوریت هوش مصنوعی. خلاصۀ کلام پیامبرگونۀ مصاحبه شوندگان این است که: فناوری هوش مصنوعی به زودی به چنان سطحی از خودمختاری و خودزایشی و زبانسازی مستقل میرسد که کنترلشان از دست صاحبان، مهندسان و تولیدکنندگان آنها در میرود. در چنین اوضاع و احوالی جوامع بشری و نهادهایشان، خود را در برابر جمعیتی فوق هوشمند و قدرتمند از رباتها، ناتوان میبینند زیرا که انسانها دیگر زبان جمعیت روباتها را نمیفهمند و درنتیجه، از اهداف و استراتژی و دانش آنها سر در نمیآورند و قادر نیستند روی موضوعی با آنها به مذاکره بنشینند و به توافق و موازنۀ قدرت و همزیستی مسالمت آمیز برسند. از سوی دیگر، جمعیت رباتهای فوق هوشمند هم، از این که روزگاری این انسانهای نسبتاً پست و حقیر سازندۀ آباء و اجداد اولیهشان (نسل اول و دوم و سوم رباتها) بودند، شرمگیناند، همان طور که اغلب انسانهای قرن نوزدهم از نتیجۀ تحقیقات چارلز داروین دربارۀ نظریه فرگشت و انتخاب طبیعی سر خورده شدند و نپذیرفتند که انسان از خانوادۀ میمونها نشأت گرفته است. این عصبیت و نفرت فناوری هوش مصنوعی نسبت به انسان، باعث و بانی تعمیق تضاد میان انسان و ماشین میشود، تا آنجا که سرانجام به انقراض انسان منجر میگردد.
مدافعان نظریۀ خودمختاری و خودزایشی و زبانسازی مستقل رباتها، نه تنها نظریۀ داروین را «نفهمیده» دربست قبول دارند، بلکه آن را در خارج از طبیعت نیز دوبار نفهمیده تعمیم میدهند و دوبار به خدمت میگیرند:
– نخست برای تبیین تحولات در حوزههای تمدن و فناوری؛ در حالی که قادر نیستند چیزی شبیه ژن را در تمدن و فناوری بیابند؛
– و سپس برای توجیه عبور قطعی از انسان به اَبَرانسان.
و البته در هر دوبار، آنها اشتباه میکنند، زیرا که موضوع نظریۀ داروین دربارۀ فرگشت و انتخاب طبیعی، ژن است و در خارج از طبیعت یعنی در تمدن، فرهنگ و فناوری ما با هیچ ژنی و هیچ چیزی شبیه ژن رو به رو نیستیم تا قادر و مجاز باشیم که نظریۀ داروین را به حوزههایی خارج از طبیعت نیز تعمیم دهیم.
بر اساسِ بیبنیان و بیاساس این تعمیم غلط است که تکینگی گرایان(technological singularitarians ) و تکنولوژیستهایی مثل ری کرزویل (Rey Kurzweil) میپندارند که انسانها به مرور زمان یا منقرض میشوند و یا در حد حیواناتی وحشی سقوط میکنند ولی مخلوقات فناوری هوش مصنوعی، همواره قوی و قویتر میشوند و وارثان جدید سیارۀ زمین و راهیان و کاشفان آتی فضای لدیتاسنتر منهی میشوند.
بدون شک، بخشهایی از پیشگوییهای انحرفی و افراطی دانشگاهیان و نخبگان ایرانی دربارۀ آیندۀ فناوری هوش مصنوعی، ابداع ذهن آنها است و بخشی دیگر نیز، برگرفته از تخیلات و تأملات نویسندگانی است مثل: کوین وارویک (مهندس سایبرنتیک اهل بریتانیا)، ادوارد فایگِنبام (پیشگام آمریکایی هوش مصنوعی)، فرانک ویلچک (کیهانشناس و برنده جایزه نوبل فیزیک)، ماکس تگمارک (متخصص علوم رایانه)، استوارت راسل (که چند کتاب او در بارۀ هوش مصنوعی به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شده است) و استیونهاوکینگ مشهور.
استیونهاوکینگ نسبت به هوش مصنوعی دیدگاهی هشدارآمیز و منتقدانه ولی غیرعلمی داشت. او بارها به درستی تأکید کرده بود که توسعۀ کنترلنشدۀ هوش مصنوعی میتواند تهدیدی جدی برای بقای انسان باشد و حتی ممکن است به پایان نژاد انسان منجر شود.
ولی هاوکینگ همچنین معتقد بود اگر هوش مصنوعی به نقطهای رسد که بتواند خودش را بازسازی و تکثیر کند، به طوری که نوعی حیات جدید و برتر از انسان شکل گیرد، انسانها به حاشیه رانده خواهند شد. به باور او، خطر اصلی، دشمنی مستقیم هوش مصنوعی با انسان نیست، بلکه این است که اهداف فناوری هوش مصنوعی با اهداف بشر همسو نباشد و هوش مصنوعی در مسیر رسیدن به اهداف خود، وجود انسان را تهدید کند. با این حال، هاوکینگ اشاره میکرد که اگر هوش مصنوعی بهدرستی مدیریت و هدایت شود، میتواند بهترین اتفاق تاریخ بشر نیز باشد.
کوین وارویک نیز پیش ازهاوکینگ گفته بود که: جمعیت سیارۀ زمین در اواسط قرن بیست و یکم به مرز شکنندگی خود خواهد رسید، قرنی که در آن، انسانها در بهترین حالت تحت سلطه هوش مصنوعیِ شبکهسازی
شده آنها میتوانند اندکی هرج و مرج را به نظام جهانی وارد کنند چون که در خدمت ازمابهترانی فوق هوشمند درخواهند آمد.
همان طور که انسانهای قرن نوزدهم وقتی متوجه شدند که از نسل میمونها به وجود آمدهاند شرمنده شدند، ازمابهتران فوق هوشمند قرن بیست و یکم نیز از این که توسط انسان ساخته شدهاند خجالت خواهند کشید. پیش از او، ادوارد فایگِنبام (پیشگام آمریکایی هوش مصنوعی) هم در دهه 1980 تصور میکرد که کتابهای موجود در کتابخانههای «فردا» موجوداتی فوق هوشمند خواهند بود که قادرند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و درنتیجه، دانش خود را به طور مستقل و پنهان از خودآگاهی ما انسانها، افزایش دهند. ماروین مینسکی که همکار ادوارد فایگِنبام بود هم در سال 1956 میگفت: «اکنون ما از ماشینها به عنوان نوعی حیوان خانگی نگهداری میکنیم ولی نمیدانیم که در چه زمانی این رابطه برعکس خواهد شد! در آینده «از-ما-بهتران فوق هوشمند»، ما را به عنوان حیوان خانگیشان نگه میدارند».
من از نیات پنهان در پس عقاید و باورهای خارجیان مذکور بی خبرم. آنها هر طور که مایلند بیاندیشند، برایم مهم نیست. مهم برای منِ تحلیلگر ایرانی بازار فناوری هوش مصنوعی، آن دسته از خواص خوشباور و پذیرندۀ اسطورههای آیندهنگرانۀ هوش مصنوعی است که سرمایهگذار در شرکتهای دانش بنیان، کارآفرین و نوآور یا دانشگاهیاند و به نوبه خود تأثیرگذار بر دانشجویان و سیاستگذاران علم و فناوری کشور هستند، آن هم گاه از طریق مناظره در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و نظریهپردازی در شبکههای اجتماعی، در همایشهای ملی و بینالمللی، در سیاستنامههای علم و فناوری، در روزنامههای پرتیراژ کشور، در نهادهای حاکمیتی مثل مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی و در خبرگزاریهای دولتی و نیمهدولتی و خصوصی. آنها نباید در دام تکنولوژیسم (باور به جبر فناوری) و در ورطۀ ایدئولوژی تکینگی گرایی فناورانه (Technological Singularitarianism) گرفتار میآمدند که متأسفانه گرفتار شدهاند؛ بدون تأمل و تفکر در معنی انسان و در ماهیت فناوریهای دیجیتالی و گونۀ دوران ساز آن: هوش مصنوعی.
سخنان یک نظریه پرداز داخلیِ معتقد به فرار غول از چراغ جادوی فناوری هوش مصنوعی
دکتر کیومرث اشتریان میگوید: «اگر هوش مصنوعی توان این را داشته باشد که از طریق مواد تشکیل دهندۀ بدن، انسانی درست کند و بعد عقل تاریخی و مجموعۀ عقل بشر را بیاورد به این بدن منتقل کند، ما با یک اَبَرانسان مواجه هستیم، یعنی آدمی جلوی ما مینشیند که این آدم، یک اَبَرانسان است؛ او دیگر خودش تولید مثل میکند، در نتیجه ما منقرض میشویم و ما مُنگول میشویم و انسانهای دیگری پدید میآیند …»
توجه کنید که در نقل قول بالا:
– فاعل و عامل تولید اَبَرانسان، خود ماشین است!
– ماشینی که مجموعۀ عقل بشر را در حافظۀ خود ذخیره میکند،
– موجودی که خودش تولید مثل و خود را تکثیر میکند! و
– حضور این موجودات فوق هوشمند در سیارۀ زمین باعث انقراض نوع بشر میشود!
نقل قول بالا بخشی از اظهار نظر اوست دربارۀ «نظم نوین ترامپ با هوش مصنوعی» در مصاحبهای که در اواخر سال پیش (1403) ضبط و فضای سایبری منتشر شده و در یوتیوب قابل دریافت است.
اگر گویندۀ جملات بالا، بیگانهای چون یووال نوح هراری یا ایلان ماسک میبود (شخصیتهایی که در بارۀ آیندۀ هوش مصنوعی و انقراض انسان نظریاتی کمابیش شبیهِ جملات بالا را بیان داشتهاند)، من این گونه عبارات را نادیده و ناشنیده میانگاشتم، زیرا که به آنها، از هاتف غیبیِ «اقتصاد هوش مصنوعی» الهام رسیده است که «هیچ آدابی و ترتیبی مجو، هرچه میخواهد دل تنگت بگو!»
آنها هر چرت و پرتی را در مورد هوش مصنوعی گفتهاند و بگویند، برای من از جنس تبلیغات بازاریابی و برندسازی است. این حرفها تا موقعی که به من و ما در این مرز و بوم گزندی و خسرانی نرسانند بی اهمیتاند.
اما گویندۀ جملات بالا، هرکسی نیست! او دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است و یکی از افراد ذینفوذ در حوزۀ سیاستگذاری عمومی کشور.
برای من عجیب نیست که افرادی چون او در حوزۀ مطالعات علوم انسانی، به درجۀ دکتری رسیدهاند و درکی از ماهیت انسان ندارند! و عجیب نیست که این افراد، خارج از حوزۀ تخصصی خود، مدام از فناوری هوش مصنوعی دم میزنند، بدون آنکه از ماهیت فناوری هوش مصنوعی چیزی بدانند:
متعجب نیستم چون میدانم که عصر هوش مصنوعی، دوران تقلیل گرایی است، آن هم تقلیل هر چیزی که آن را بشود به صفر(0) و یک(1) فرو کاست! توسعۀ فناوری هوش مصنوعی میتواند انسان را با ابزارهایی برتر تجهیز کند و بر قابلیتهایش بیافزاید، ولی نمیتواند به خودمختاری و خودآئینی و خودآگاهی و خودسازی مستقل از انسان و طبیعت و جامعه برسد و بر انسان بشورد.
مطمئن باشید که در پس تبلیغات خودمختاری و خودآئینی و خودآگاهی و خودسازی هوش مصنوعی مستقل از انسان و طبیعت و جامعۀ بشری، همواره انسانهایی هستند واقعی، سازمان یافته در تیمهایی قوی برای بازاریابی جهانی و گمراهسازی رقبای احتمالی! /عصر ارتباط
مجله خبری mydtc