زندگی در دوران قرنطیه کرونا چگونه برداشت افراد از مفهوم زمان را تغییر داد
سوجاتا گوپتا، نویسنده موضوعات علوم اجتماعی ساینس نیوز همانند اغلب ما دل خوشی از روزهای آغازین پاندمی ندارد. وی تا آنجا پیش میرود که در یادداشت اخیر خودش میگوید «زمان از بهار ۲۰۲۰ برای بسیاری از مردم، از جمله من، چندان معنا ندارد». او همچنین روزهای ماه فوریه سال ۲۰۲۲ را به یاد میآورد که طی آن خانوادهاش سفری کوتاه به بارسلون داشتهاند؛ اما گوپتا احساس عجیبی نسبت به زمان سپری شده از آن روزها دارد و آن را بهمنزلهی «گذر یک عمر در یک چشم بر هم زدن» وصف میکند:
گاهی اوقات احساس میکنم پلک زدم و سه سال ناپدید شدم. چگونه پسر من میتواند کلاس پنجم را شروع کند؟ او یک دقیقه پیش دانش آموز کلاس دوم بود!
به «روز تاریک» خوش آمدید. زمانی که بیماری همهگیر شروع شد، این اصطلاح بر سر زبانها افتاد. این کلمه با وارونه شدن جهان و روالهای عادی و روزمره ما و احساس ما پیرامون زمان، از هم پاشیدگی را به تصویر میکشد. ابتدا روزها یکی پس از دیگری سوختند، سپس هفتهها و درنهایت سالها؛ ما کمابیش سه سال با همهگیری کرونا درگیر بودیم.
درحالیکه مردم عادی رفته رفته بیشتر دچار ترس و تعجب از آینده و این ویروس کشنده میشدند؛ عمدتاً یک چالش ذهنی مشترک دیگر هم داشتند: چرا «زمان» تا این حد بد میگذرد؟ یا شاید اینکه چرا حسمان نسبت به زمان دیگر مانند دوره قبل از قرنطینه نیست؟ سایمون گروندین، روانشناس دانشگاه لاوال در شهر کبک و همکارانش یک مقاله تئوری برای توضیح این پدیده نوشتند. گروندین و تیمش در اکتبر سال ۲۰۲۰ در Frontiers in Psychology نوشتند که زمان برای ما و بهتعبیری زمان ما معمولاً با رویدادهایی مانند قرارهای شام یا رفت و آمدهای روزانه مفهوم پیدا کرده و مشخص میشود. چنین رویدادهایی نشانههای زمانی را ارائه میدهند. با ناپدید شدن آن نشانهها، روزها هویت خود را از دست میدهند. زمان تعریف خود را از دست میدهد.
- مفهوم سفر در زمان از کجا نشئت میگیرد؟
عصبشناسان شناختی و روانشناسان از آغاز قرنطیه و تعطیلات گسترده همگانی، در تلاش بودهاند تا تغییر رابطه افراد با ساعت را ثبت کنند. یافتههای اولیه این تلاشها اکنون تأیید میکند که همهگیری باعث شده است تا بسیاری از مردم در سراسر جهان دچار تحریفهایی در درک خود از زمان شوند.
بهعنوان مثال، دو نظرسنجی از بیش از ۵۶۰۰ نفر که در شش ماه اول همهگیری در ایالات متحده انجام شد، نشان داد که تقریباً دوسوم از پاسخدهندگان احساس کردهاند که به طرز عجیبی ناهماهنگ یا خارجشده از حالت سینک همیشگی هستند. محققان در ماه آگوست در Psychological Trauma: Theory, Research, Practice and Policy گزارش دادند که روزها گویی با هم و یکی پس از دیگری محو میشوند، زمان حال بیش از حد بزرگ به نظر میرسد و از سویی نیز آینده نامشخص است. آلیسون هولمن، روانشناس سلامت از دانشگاه کالیفرنیا، ایروین، میگوید:
به یکباره همه چیز متوقف شد… ما دیگر نمیتوانیم افرادی باشیم که در دنیا به بودن عادت کرده بودیم.
برای برخی افراد، ایجاد تغییر یا درگرگونی در زمان ممکن است پدیدهای عجیب و تا حدودی ناراحتکننده به نظر برسد؛ اما شاید آنها بتوانند با موضوع کنار آیند و این اثرات نیز بعدتر از میان برود. اما برای شماری دیگر، آسیبهای برآمده از چند سال گذشته همراه با این درک عجیب از زمان ترکیبی نگرانکننده است و بهباور هولمن ممکن است چنین افرادی درمعرض خطر مشکلات سلامت روان باشند.
افرادی در میان شرکتکنندگان در نظرسنجی بودند که احساس بیشتری پیرامون انحراف زمان را گزارش کردند و منطقاً این افراد ممکن است درمعرض خطر بیشتری برای ابتلا به مشکلات سلامت روان قرار داشته باشند. شرکتکنندگان ۱۸ تا ۲۹ ساله و زنان جزو آسیبپذیرترین دسته از میان افراد مختلف بودند. تجربههای زندگی، از جمله چالشهای سلامت روان از قبل و سطوح بالای استرس یا ضربههای روحی در طول زندگی، احتمال احساس عدم هماهنگی را در فرد افزایش میدهد.
هولمن برای اولین بار بهعنوان یک دانشجوی فارغالتحصیل در دهه ۱۹۹۰ میلادی مشاهده کرد بود که یک حس پیرامون انحراف از زمان یا ناهماهنگی با آن به چه شکلی میتواند به آسایش افراد آسیب برساند. او در راستای انجام پایاننامهاش با بازماندگان آتشسوزی جنوب کالیفرنیا در سال ۱۹۹۳ در چند روز پس از شروع آتش سوزی مصاحبه کرد. او متوجه شد که دو سال بعد از آن روزها، افرادی که حس زمانی خود را در طول روزهای آتشسوزی از دست داده بودند، همچنان احساس ناراحتی بیشتری نسبت به افرادی داشتند که عمدتاً رفتار موقت خود را حفظ کرده و اوضاع را تا حدی تحت کنترل نگه داشته بودند. وی در بخشی از آن پایاننامه چنین نوشته بود:
افرادی که از هم پاشیدگی زمانی را تجربه کردند… در آن تجربهی گذشته گیر کردند. آنها نمیتوانستند جریانات را از گذشته به حال و سپس به آینده و در کنار هم بگذارند.
هولمن اکنون بر این باور است که اندازهگیری میزان احساس افرادی که در حال فروپاشی زمانی در طول همهگیری بودهاند، ممکن است نشانگر اولیهای از نیازهای احتمالی این افراد برای کمکهای بیشتر در مسیر بهبودی در آینده باشد. بهتعبیری، افرادی که حسشان نسبت به ناهماهنگی با زمان بحرانیتر بوده، شاید نیاز بیشتری به کمکهای روانی در ماهها یا سالهای آتی داشته باشند.
سایر تحقیقات مرتبط صورتگرفته در طول همهگیری هم نشان میدهد که ظاهراً کسانی که گذر زمان را با حرکت آهستهتری تجربه میکنند، با ناراحتی روانی بیشتری نسبت به کسانی مواجه میشوند که زمان را بهعنوان حرکتی سریع تجربه میکنند. حالت دوم برای اغلب ما در مقطعی رخ داده و باور اغلب ما نسبت به دوران قرنطیه و پیش از آغاز کرونا این است که «چه زود گذشت». گروهی از محققان در راستای همین تفاوت بین احساس به زمان، در ماه آگوست سال جاری میلادی در Nature Human Behaviour گزارش دادند پاسخدهندگانی که «بسیار کند سپری شدن زمان» را گزارش کردهاند، از سطوح بالاتری از تنهایی نیز در همان بررسیها خبر دادهاند.
- پادکست هشتم دیتاسنتر من : مرگبارترین همه گیری های تاریخ بشر
روانشناس تجربی، روث اوگدن از دانشگاه جان مورز لیورپول در انگلستان و همکارانش در راستای یک کار مشابه بهدنبال آنند که بفهمند افراد مختلف به چه شکل یا اشکالی قادر خواهند بود که در نهایت از این بیماری همهگیر یاد کنند و مهمتر آنکه نوع نگاهشان به همهگیری چه معنا یا کمکی برای بهبودیشان خواهد داشت. اوگدن و تیم او از تقریباً ۸۰۰ پاسخدهنده در بریتانیا خواستند تا درباره شروع همهگیری یک سال پس از شروع آن فکر کنند.
محققان در ماه ژوئیه در ژورنال PLOS One نوشتند که تنها ۹ درصد از شرکتکنندگان بر این باورند که ۱۲ ماه اخیر برایشان دقیقاً شبیه یک سال بوده است؛ این در حالی بود که ۳۴ درصد گفته بودند که این زمان برایشان کوتاهتر به نظر آمده است. اکثر پاسخدهندگان، یعنی ۵۷ درصد از آنها هم بر این احساس بودهاند که ۱۲ ماه اخیر برایشان طولانیتر از یک سال بوده است.