جدال بر سر متاورس؛ سازنده پوکمونگو هم سهمی از آینده اینترنت میخواهد
تصور کنید در حال قدم زدن در خیابانهای شهر هستید که با شخصیتهای تاریخی که چند صد سال پیش طول همین خیابانها را پیمودهاند، برخورد میکنید. یا شاید گونههای منقرض شده از انواع دایناسورها یا حتی جانوران خیالی مثل اژدها و گودزیلا را میبینید؟ جان هانکه، سازنده بازی محبوب پوکمونگو، نهتنها میخواهد اینها را در واقعیت ببیند، بلکه برای تحققشان چند سالی است میلیونها نفر را به بیرون از خانههایشان فرستاده تا دنبال کاراکترهای کارتونی و خیالی بگردند.
هانکه از زمانی که شرکت نیانتیک لبز (Niantic Labs) را در سال ۲۰۱۰ به عنوان استارتاپی در گوگل راهاندازی و بعد بازی محبوب پوکمونگو (Pokémon Go) را در سال ۲۰۱۶ عرضه کرد، فکرش درگیر تصویری از دنیای فیزیکی بوده که با المانهای دیجیتال ادغام شده است؛ مفهومی که حالا به آن «واقعیت افزوده» میگویند. بازی پوکمونگو که در آن افراد با گوشیهای نگهداشتهشده جلوی صورتهایشان به خیابانها میروند تا موجودات تخیلی شکار کنند، هم پدیدهای فرهنگی بود و هم یک موفقیت تجاری بزرگ، بهطوریکه میلیونها نفر را برای تجربه نوع جدیدی از بازی از خانه بیرون کشید و میلیاردها دلار هم برای سازندگانش سودآوری داشت.
ویدئو معرفی متاورس
اما حالا تب صحبت از متاورس بالا گرفته و شرکتهایی مثل فیسبوک، در حال تبلیغ و پافشاری برای تحقق تصویری از دنیایی دیجیتالیتر هستند؛ جایی که افراد به صورتشان عینکهای ویژه میزنند و حواس پنجگانهشان را با نسخههای دیجیتالی جایگزین میکنند؛ بهعبارتی، واقعیت را کنار گذاشته و دنیاهای جایگزینی را که به دست امپراتوریهای سیلیکون ولی ساخته شده، در آغوش میگیرند.
متاورس در مفهوم ادامه اینترنت امروزی است؛ آیندهای که چه رویایی چه کابوسوار، از نظر بسیاری اجتنابناپذیر است. بااینحال، گره خوردن این مفهوم با برند فیسبوک (که حالا به «متا» تغییر کرده) و نام مارک زاکربرگ که در چند سال اخیر یکی از بدترین تجربههای کاربری را برای میلیونها نفر رقم زده، باعث شده برخی از ایده متاورس رویگردان شوند و جان هانکه یکی از آنها است.
هانکه به گفته خودش تمام کتابهای علمیتخیلی و تمام فیلمهایی که اولین نسخه از متاورس را به تصویر کشیدهاند، خوانده و تماشا کرده و از نظر او تمام این تصورات در عین سرگرمکننده بودن، کاملا اشتباه است. او معتقد است برنامههای او برای متاورس، برخلاف برنامههای زاکربرگ که به دنبال جایگزین کردن دنیای واقعی با دنیای مجازی است، باعث بهتر شدن دنیای واقعی میشود، چون مردم را تشویق نمیکند آن را بهطور کامل کنار بگذارند. هانکه چنان از اقدام جنجالی زاکربرگ برای تصاحب متاورس دلچرکین و هراسان است که به فکر در دست گرفتن بخشی از این پروژه بسیار بلندپروازانه افتاده و حتی دربارهاش مقالهای نوشته که تیتر آن کاملا گویای موضعگیری او درباره خیز غول دنیای شبکههای اجتماعی به سمت آینده اینترنت است: «متاورس کابوسی دیستوپیایی است. بیایید واقعیت بهتری بسازیم.»
اما تصور هانکه از «واقعیت بهتر» چیست؟ او بهتازگی پلتفرم نرمافزاری به نام «لایتشیپ» (Lightship) را برای اپلیکیشنهای واقعیت افزوده، یا به قول خودش «متاورس دنیای واقعی»، عرضه کرده که قرار است هم برای پروژههای داخلی خود شرکت نیانتیک و هم برای پروژههای افراد و شرکتهای دیگر مورد استفاده قرار گیرد.
به گفته هانکه، لایتشیپ کمک میکند اپلیکیشنهای موبایل بتوانند تشخیص بدهند دوربین گوشی به سمت آسمان گرفته شده یا آب؛ سطوح و عمق محیط را در زمان واقعی ترسیم کنند یا جسمی مجازی را پشت جسمی فیزیکی قرار دهند. بهعبارتی، «لایتشیپ تکههای دنیای دیجیتال و دنیای واقعی را به هم وصله میزند.»
هانکه در نظر دارد در قدم بعدی، از کل دنیای فیزیکی نقشهبرداری کند تا بهتر آن را با اجسام دیجیتالی ادغام کند. به قول او، چیزی شبیه «جیپیاس اما بدون ماهواره و با درجه دقت بسیار بالاتر.» یکی از روشها برای نقشهبرداری از دنیای فیزیکی بدون ماهواره، کمک گرفتن از کاربران پوکمونگو و دیگر اپلیکیشنهای نیانتیک است که هنگام بازی با گوشیهای خود، مکانهای مختلف در دنیا را اسکن میکنند و اطلاعات آن در پلتفرم نیانتیک ثبت میشود.
پاییز امسال، نیانتیک همچنین اتمام پروژه متنباز خود را اعلام کرد که با همکاری غول دنیای تراشه، کوالکام، توسعه یافته و قرار است نوعی عینک واقعیت افزوده تولید کند که افراد به کمک آن بتوانند آنچه را که در واقعیت میبینند با چیزهای کاملا دیجیتالی و غیرواقعی ادغام کنند. ورود نیانتیک به صنعت عینکهای واقعیت افزوده این شرکت را در رقابت با فیسبوک، اسنپ، اپل، مایکروسافت و شرکتهای دیگری قرار میدهد که میخواهند نسخههای خودشان از واقعیت را روی لنزهای عینک مردم بازتاب دهند.
متاورس چه به تصور هانکه نزدیک باشد چه به رویاپردازیهای زاکربرگ، مطمئنا از آنچه فکر میکنیم متفاوتتر و پیچیدهتر است. هانکه بهتازگی گفتگویی با Wired داشته که در آن درباره آینده کابوسوار متاورس «واقعیت مجازی» زاکربرگی و برنامههای خودش برای ساخت متاورس مبتنی بر «واقعیت افزوده» صحبت کرده است. اگر درباره متاورس احساس دوگانهای دارید و نمیدانید باید از آن بترسید یا استقبال کنید، در این وضعیت تنها نیستید. این گفتگو را بخوانید تا با برنامههایی که شرکتهای تِک برای آینده اینترنت و تحقق متاورس در سر دارند، بیشتر آشنا شوید.
چرا فکر میکنی متاورس کابوسوار و دیستوپیایی است؟
چون متاورس ما انسانها را از آنچه بهطور اساسی باعث خوشحالیمان میشود، دور میکند. ما از لحاظ بیولوژیکی طوری تکامل یافتهایم که در جسممان و در دنیای بیرون حضور داشته باشیم. این دنیای تکنولوژی که در آن زندگی میکنیم و وابستگیمان به آن به خاطر همهگیری کرونا عمیقتر هم شده، زیانبار است. کلی عادت بد یاد گرفتیم، مثلا بچهها تمام روز مشغول بازی روبلاکس یا فعالیتهای این چنینی هستند. حالا سر متاورس داریم این دنیا را به بخشهای بیشتری تعمیم میدهیم و میگوییم «هی، این معرکه است، چطوره همین را برداریم و دهبرابر کنیم.» این موضوع من را بهشدت میترساند.
اما تو میخواهی مردم حتی در متاورس هم همچنان نور خورشید واقعی را تجربه کنند، البته گوشی در دست.
من بهشدت درگیر این ایده شدم که از تکنولوژی دیجیتال برای وادار کردن مردم به بلند شدن از روی مبل و قدم زدن در محیطی که بتوانند از آن لذت ببرند، استفاده کنم. پژوهشهای زیادی آثار روانی مثبت قدم زدن در پارک یا جنگل یا کلا پیادهروی را تأیید کردهاند. اما حالا در دنیایی زندگی میکنیم که پر است از اضطراب و نگرانی که به خاطر کرونا شدیدتر شده؛ کلی ناراحتی و خشم که بخشی از آن ناشی از این است که کاری که بدنمان میخواهد را انجام نمیدهیم؛ اینکه فعال و پرتحرک باشیم.
در آزمایشهای اولیهمان، بازخورد زیادی از افرادی دریافت کردیم که مدام جلوی تلویزیون مینشستند و به ما میگفتند بازی پوکمونگو باعث شده بیشتر راه بروند. به ما میگفتند «این معرکه است! حالم خیلی بهتره. هم از نظر جسمی و هم روحی. افسردگیم را شکست دادم یا با افراد جدیدی آشنا شدم.» ما هم در جواب میگفتیم «چقدر عالی، این همان تأثیر مثبتی است که میتوانیم در دنیا ایجاد کنیم.»
در مقالهای که علیه متاورس نوشتی، گفتی که ماموریتت این است که درباره خطرات و هیجانی که سر متاورس تمامعیار شکل گرفته و حالا از حوزه داستان علمیتخیلی وارد بحثهای تکنولوژی شده، به مردم هشدار بدهی.
ما الان سر دوراهی قرار داریم. آیندهای که من توصیف کردهام همانی است که قرار است محقق شود. آیندهای که در آن کامپیوترها با ما میمانند، در پسزمینه محو میشوند و از آنچه ما انجام میدهیم، پشتیبانی میکنند. صحبتم درباره رایانش فراگیر است که به دوران زیراکس پارک برمیگردد. احساس میکنم این تصور از آینده موقتا در شور و هیجانی که برای دنیاهای آنلاین سهبعدی ایجاد شده، گم شده است.
منظورت از رایانش فراگیر چیست؟
رایانش فراگیر یعنی کامپیوترها کوچکتر شده و فعالیتهای رایانشی کمتر به چشم میآیند و بیشتر در ما و محیط اطرافمان ادغام میشوند و بدین ترتیب طوری به ما کمک میکنند که احساس نکنیم دارند در تجربه ما دخالت میکنند.
نظرت درباره هورایزن ورکرومز (Horizon Workrooms) فیسبوک چیست که قرار است نسخه واقعیت مجازی زوم باشد و مردم به شکل آواتار در محیطی کاملا دیجیتالی با هم تعامل کنند؟ به نظر میآید که خلاف تصور تو از آینده باشد.
غرق شدن در دنیای سهبعدی میتواند تجربه سرگرمکنندهای باشد، همانطور که تماشای فیلم با سیستم سینمای خانگی سرگرمکننده است؛ اما قرار نیست ما بخش عمدهای از زندگیمان را در اینجا سپری کنیم. لزومی ندارد اتاق کنفرانسی ایجاد کنم که شکل کارتونی جزیره تاهیتی باشد. این کار تأثیری در بهبود تجربه کاربری من ندارد.
بگذار ببینم آیا منظورت را درست متوجه شدم. تو میخواهی اجسام مجازی و غیرواقعی حضوری پایدار داشته باشند و به مکانهای جغرافیایی که در دسترس تمام افراد حاضر در سیستم هستند، متصل باشند. مثلا من در خیابان آستور پِلیس در نیویورک زندگی میکنم. اگر من وارد سیستم شوم، میتوانم بازسازی «تظاهرات شکسپیر» را که در دهه ۱۸۰۰ در این منطقه صورت گرفت، ببینم. و نهتنها من، بلکه جمعیتی که همراه من در آن محل حضور دارند هم بهطور همزمان در حال تماشای این رویداد تاریخی هستند و اگر مثلا عینکهای واقعیت افزودهمان را از چشم برداریم، به همان خیابان معمولی زمان حال برمیگردیم که هیچ خبری از تظاهرات در آن نیست.
دقیقا. مثال خیلی خوبی بود. یا مثلا میتوانید بالا رفتن کینگکونگ از ساختمان امپایر استیت یا ظاهر شدن گرداب فیلم گوستباسترز بالای یک آپارتمان را تماشا کنید. میتوانید این مدل واقعیت پایدار را خودتان خلق کنید. دیگران هم میتوانند آن را ببینند و این رویداد به نوعی به این محل خاص پیوند خورده است. با داشتن «کانال واقعیت» و وقتی از همه این ابزار استفاده کنید، میتوانید خودتان هر رویدادی را در این فضا خلق کنید.
در مقالهات نوشته بودی که مثلا در خیابان در حال قدم زدن هستیم و ساختمانها یکباره به رنگهای پاستلی دنیای پوکمونگو درمیآیند و افرادی را که میبینیم ممکن است شبیه شخصیتهای درون بازی به نظر آیند. این برای من مفهومی عجیب و شاید کمی ترسناک است. با این کار به نظرم مردم در تماس با دنیای واقعی قرار نمیگیرند، بلکه دنیای واقعی برایشان به هم میریزد و تغییر شکل میدهد.
اگر از تو بخواهم یک شهر یونانی را تصور کنی، چطور این کار را میکنی؟
سازههای پارتِنون را تصور میکنم، شبیه یونانی که در کتاب تاریخمان تصویر شده.
تمام این سازهها در زمان خود با رنگهای براق و سایکدلیکی زرد و سبز و قرمز رنگآمیزی شده بودند، اما الان وقتی به آنها فکر میکنیم در تصورمان ساختمانهای بیرنگ و بیروح تصویر میشوند. ما همواره در طول تاریخ محیط اطراف و معماری ساختمانهایمان را با چیزهای زینتی آراسته میکردهایم. این کانالهای واقعیت هم میتوانند از برخی جهات دنیا را برایمان جذابتر کنند، فقط به جای اتم از بیت استفاده میکنند. به جای رنگ واقعی، رنگ دیجیتالی است. این سازهها هم میتوانند فقط محدود به منطقهای خاص و محلی باشند یا در کل دنیا قابل مشاهده باشند.
با این حساب، بچههای دبیرستانی که میخواهند جشن آخر سال بگیرند، دیگر لازم نیست سالن ورزش را برای این کار تزیین کنند. کافی است به افرادی که عینکهای واقعیت افزوده دارند، یک تم جشن معرفی کنند و آنها هم این تزیینات را از پشت لنز عینکهایشان ببینند.
دقیقا همینطور است.
تصور اینکه بخشی از این واقعیت افزوده هک شود، واقعا ترسناک است. مردم میتوانند آنچه را که میبینیم، مخدوش کنند.
خب این ممکن است در مورد هر چیزی اتفاق بیفتد. من بیشتر نگران هک شدن لوازم خانگی هوشمند مثل نست هستم تا اینکه کسی بخواهد لباسی را که بیرون پوشیدهام، هک کند.
این مثالها هنوز هم از نظر من دارند آنچه را که حواس پنجگانه به ما منتقل میکنند، طوری تغییر میدهند که واقعیت ما را پس میزنند. این هم به همان شکلی که تو از متاورس شاکی هستی، زیانبار است. کودکی را تصور کن که عاشق هری پاتر است و نیانتیک هم مجوز ساخت دنیای پاتر را ثبت کرده. ممکن است کل محله این کودک به شکل هاگوارتز دربیاید و او هم هرگز نخواهد خارج از این دنیای خیالی زندگی کند. پدر و مادرها همیشه به فرزندانشان میگویند «داری در دنیای خیالی زندگی میکنی.» خب این تکنولوژی رسما به آنها امکان میدهد که در دنیای خیالیشان زندگی کنند.
خب وقتی که بچه بودی، تابهحال اینطور رویاپردازی نکردی که شاید دنیا بیشتر از آنچه که به چشم میآید، باشد؟
چرا، اما برای این رویاپردازی باید قوه تخیلم را به کار میگرفتم.
مردم وقتی به دیزنیلند میروند این چیزها را بازسازی میکنند…
اما بعد دیزنیلند را ترک میکنند.
چرا میلیاردها خرج بتن بکنی وقتی میتوانی چیزی را که میخواهی، به صورت دیجیتالی بسازی؟ درست است، این قضیه محدودهای دارد. اگر منظورت این است که بهطور کامل در این واقعیت افزوده غرق شویم، طوری که تصویر شفاف، مات شود و همه چیز دنیای واقعی را با نسخه مصنوعی آن جایگزین کنیم، آن وقت با تو موافقم. اما من دارم درباره واقعیت افزوده بهطور انتخابی صحبت میکنم؛ مثلا اینکه بیاییم در گلدانهای کنار خیابان گلهای دیجیتالی بکاریم. اینطوری دنیای اطرافمان به صورت جزیی جذابتر میشود. به نظرم این چیز بدی نیست. اگر اینطوری فرزندت بخواهد به جای در خانه ماندن و بازی کردن برای پیادهروی به پارک برود، من استقبال میکنم. چون اینطوری درختها را میبیند و هوای تازه تنفس میکند و ورزش هم میکند. حالا اگر این وسط پشت بوتهای، پوکمون هم پیدا کرد، چرا که نه، من مشکلی با این قضیه ندارم.
اما داستان بزرگتر از پیدا کردن پوکمون است. تو داری درباره تکنولوژی پایداری حرف میزنی که برای هر نوع فعالیت خارج از دنیای بازی هم به کار میرود.
بله، منظور ما از «متاورس واقعی» هم همین است؛ بستر مشترکی برای همه این تحولات. خیلی از این تغییرات جنبه سرگرمی خواهند داشت، مثل دیدن رباتهای غولپیکر، پکمن، پوکمون. اما مصارف صرفا عملی هم خواهند داشت، مثلا برای خرید.
تفاوتی که نسخه واقعیت افزوده متاورس ما با واقعیت مجازی متاورس [فیسبوک] دارد این است که در نسخه ما دنیای واقعی همچنان به عنوان زیرساخت و بستر اصلی وجود دارد. بیتها به اتمها متصل میشوند و بدین ترتیب، وقتی در مکان خاصی هستی، واقعیت افزوده به تو قابلیتهای مفید یا اطلاعات بیشتری درباره آن میدهد. مثلا یک دکمه مجازی در هوا معلق است که با فشار دادن آن میتوانی بلیت اتوبوس بخری یا ساعت پروازت را چک کنی. یا مثلا روی زمین پیکانهایی میبینی که مسیر مترو را به تو نشان میدهند یا اطلاعاتی درباره محصولی که در دست گرفتی به تو نشان میدهند و میگویند آیا طبق استانداردها تولید شده یا خیر. چنین پتانسیلی است که اهمیت دارد. متاورس واقعی در واقعیت افزوده اتفاق خواهد افتاد.
***
اینطور که پیدا است، متاورس دیگر در حد کتاب «سقوط برفی» و فیلم «بازیکن شماره یک آماده» و «ماتریکس» نیست و اگر فیسبوک، مایکروسافت، انویدیا و شرکتهای کوچکتر اما مطرحی چون نیانتیک در حال صحبت از برنامههای خود برای تحقق آن هستند، حتما ماجرا جدی است. فیسبوک برای تحقق متاورس علاوه بر اینکه برندش را به «متا» تغییر داده، درحال سرمایهگذاری روی هدستهای واقعیت مجازی و پلتفرمی برای حضور کاربران به صورت آواتار است؛ از آن طرف، سازنده پوکمونگو میگوید برنامههای زاکربرگ برای متاورس ترسناک است، چون میخواهد دنیای واقعی را بهطور کامل با دنیای دیجیتال جایگزین کند و بدین ترتیب دیگر کسی از خانه خارج نخواهد شد.
روش جایگزین او برای ساخت متاورس تمرکز بر «واقعیت افزوده» است، بدین شکل که المانهای دنیای دیجیتال همچنان در چارچوب دنیای واقعی قرار دارند و افراد هنوز در دنیای واقعی راه میروند، با این تفاوت که حالا محیط اطراف دیجیتالیتر شده است؛ مثلا به جای خرید بلیت از باجه یا از پشت کامپیوتر، میتوانید به ایستگاه قطار بروید و با فشار دادن دکمهای دیجیتالی بالای سرتان، فرایند خرید را بهطور مجازی انجام دهید.
نظر شما درباره آینده متاورس چیست و کدام را ترجیح میدهید؟ متاورسی مبتنی بر واقعیت مجازی یا افزوده؟