حلقه اخبار جعلی را بشکنیم
آیا ما مردم ایران سواد رسانهای نداریم؟ اصلاً سواد رسانهای چیست و به چه کارمان میآید؟ شاید اینها سؤالاتی باشند که این روزها شما هم به آن فکر میکنید؛ بهخصوص بهدلیل حضور در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها که از منابع مهم رصد اخبار شدهاند. دکتر سعید ارکانزادهیزدی، سردبیر مجلهی تخصصی بازخورد و استاد روزنامهنگاری، در گفتوگوی جدیدش با میلاد اسلامیزاد در پادکست کارگاه، بهروشنی به این سؤالات جواب داده است.
ارکانزادهیزدی در این گفتوگو میگوید اتفاقاً مردم ایران بهطورتجربی توانستهاند تا حدی سواد رسانهای کسب کنند و بهطورعملی توضیح میدهد که برای شکستن حلقهی اخبار جعلی چه کارهایی میتوانیم بکنیم. ما در دیتاسنتر من بخشهایی از این گفتوگوی مفصل را منتشر میکنیم؛ گفتوگویی که بیشتر به رسانههای اجتماعی و پیامرسانها و موضوعات حوزهی ما مرتبط است. علاوهبراین، پیشنهاد میکنیم برای گوشدادن به نسخهی کامل این گفتوگو سراغ پادکست شماره ۷۲ کارگاه بروید.
سواد رسانهای چیست و آیا واقعاً ما سواد رسانهای نداریم؟
سواد رسانهای را اگر خیلی ساده بتوان توصیف کرد، این است که مردم شناخت و دریافت و تحلیلی از رسانهها و پیامهای رسانهای داشته باشند و بتوانند عمیقتر به آن محتوای رسانهای که بهشان میرسد، اشراف داشته باشند، آن را بشکافند، معنای پشتش را بدانند، سازوکار فعالیت رسانه را بشناسند، بدانند رسانه چطور محتوایش را تولید میکند، این پیامها از کجا میآید، چطور جمعآوری و پردازش میشود، در چه کانالهایی توزیع میشود و رسانهها چقدر ممکن است بعضی وقتها سوگیری داشته باشند و بهنفع کارفرما کار کنند. این بستهی سواد رسانهای است که هر شهروندی لازم است برای مواجهه با رسانهها و محتوای آنها از آن استفاده کند تا هم کمتر آسیب ببیند و هم کمتر از او سوءاستفاده شود.
با درنظرگرفتن این توصیف فکر میکنید، مردم دچار فقر در سواد رسانهای هستند؟
من تحقیق یا پیمایشی انجام ندادهام که ببینم واقعاً اینگونه است یا نه؛ اما در چند دههی اخیر، رسانهها تلاش زیادی کردند که روی مردم ایران تأثیراتی بگذارند که شاید خوشایند مردم نبوده و این کنش و واکنش رسانهای بین شهروندان و رسانههای اغلب وابسته به دولت و حاکمیت باعث شده است که مردم چیزهایی را بهصورت تجربی یاد بگیرند و کمی سواد رسانهای تجربی پیدا کنند که خیلی هم سواد رسانهای بدی نیست و در مواجهه با اخبار از همین استفاده میکنند.
بااینحال، سواد رسانهای در ایران بهدلایل ضدارتباطی وارد و برجسته شده است. کسانی که در ایران روی آن تمرکز و بیشتر تبلیغش میکنند و برایش همایش میگذارند، بیش از اینکه دنبال آزادی ارتباط و گردش آزادانه اخبار باشند، دنبال این هستند که بگویند مردم حواستان باشد و گول رسانه را نخورید؛ یعنی وجههی منفی از رسانه در ذهن مردم شکل بگیرد که به خیلی از محتواها شک داشته باشند.
دریافت من این است که از خود سواد رسانهای که دنبال این است از پیامهای رسانهای سوءاستفاده نکند، در حال سوءاستفاده شدن است تا در ذهن کاربران و مخاطبان رسانهها تخم شک بکارد. دیدگاه انتقادی و اینکه با شک به محتوا و رسانهها نگاه کنیم و به آنها موضع انتقادی داشته باشیم، همیشه خوب است؛ اما تکرار و تأکید متولیان سواد رسانهای در کشور روی سواد رسانهای اتفاق ضدارتباطی است.
الان میگویند در سواد رسانهای حواستان باشد فضای مجازی، فضای خیلی ناجوری است و جامعه و امنیت را بههم میریزد یا شبکههای اجتماعی و پیامرسانها طوری است که احتمال دارد به خانوادهتان آسیب بزند یا دچار فساد شوید. من منکر نگاه انتقادی به فضای مجازی و اینترنت و پیامرسانها نیستم. اتفاقاً نگاه انتقادی خیلی خوب است؛ ولی نکته این است که گوینده از چه موضعی دارد این حرف را میزند؟ از موضع خیرخواهی که ما فضای مجازی داریم و بیایید این را سالمتر کنیم یا نه از این موضع که ما سواد رسانهای را وسط بیندازیم تا بتوانیم اینترنت را محدودتر کنیم و فضای مجازی را بیشتر ببندیم.
اگر از این موضع صحبت کنید، از سواد رسانهای برای مقاصد غیرارتباطی استفاده ابزاری شده است. احساس میکنم بحث سواد رسانهای از این موضع پیش میرود و مطرح شده است. درمقابل، مردم ایران و مخاطبان ایرانی به سواد رسانهای دست پیدا کردهاند که اتفاقاً کمکشان میکند. وقتی با پیامی مواجه میشوند که بیمعنی است، بیمعنیبودن آن را متوجه میشوند و مراقبت میکنند که تأثیری رویشان نگذارد.
بهنظر میرسد کسانی که مشغول ترویج و انتشار موضع رسمی از کانالهای رسمی هستند، دیگر به اثرگذاریاش فکر نمیکنند یا حتی اگر به اثرگذاریاش هم فکر میکنند، به اثرگذاری روی قشر خاصی نگاه میکنند که به آنها وفادار و نزدیک است، نه اثرگذاری روی عموم یا همهی مخاطبان.
اگر رسانهی رسمی را کنار بگذاریم و رسانههای طرف دیگر را نگاه کنیم، آنها را هم میتوان نقد کرد.
مخاطب ما نیاز خبری دارد که الان در مملکتش چه خبر است؟ منشأ قضیه چه بود؟ چه اتفاقی افتاد؟ روند چطور پیش رفت؟ همین الان مثلاً اقتصادمان در چه وضعی است؟ معترضان چه کسانی هستند؟ چه میگویند؟ حامیان چه میگویند؟ این نیاز مخاطب است. هرروز هم اتفاقی میافتد و نیاز مخاطب بیشتروبیشتر میشود و این نیاز مخاطب بهدلایلی برآورده نمیشود.
یکی از دلایل هم این است که روزنامهنگاری حرفهای را در این کشور بسیار تضعیف و روزنامهها را توقیف کردهاند. مدام با روزنامهنگاران برخورد شده و صدای مستقل روزنامهنگارانه در کشور درست پا نگرفته است. بقیهی رسانهها چطور هستند؟ تقریباً همه خبرگزاریها وابسته به نهادهای عمومی یا دولت هستند. صداوسیما رسانهای انحصاری است و هیچ رقیبی نمیتواند برای آن تشکیل و تأسیس شود.
تنها جاهایی که صدای روزنامهنگاری مستقل میتواند در آنها شنیده شود، وبسایتهای خبری است. اغلب روزنامههای بزرگ هم وابسته به نهادهای عمومی هستند. چند روزنامهی پرتیراژ محبوب هم داریم که اخیراً در شبکههای اجتماعی فعال شدهاند که جای خرسندی دارد. میبینید که درمجموع، نظام رسانهای ما بخش اندکی است که میتواند صدای مستقلی را انعکاس دهد که محدودیت بسیاری نیز دارد.
ما دو نفر را داریم: نیلوفر حامدی و الهه محمدی که میخواستند از اتفاقاتی که در روزمره افتاده، گزارش ساده بگیرند؛ ولی با آنها بهشدت برخورد و اتهامات زیادی به آنها وارد شد و همینطور سایر روزنامهنگارانی که با آنها برخورد شده. علاوهبراین، روحیهی ترسخوردهای در بقیهی روزنامهنگاران که میدانند اگر از یک خطی جلوتر بروند با آنها همان برخورد میشود.
چطور میخواهیم نیاز مخاطب را برطرف کنیم؟ با روزنامهنگاری مستقل که نمیتوانیم و رسانههایی هم که وابسته به نهادهای عمومی هستند، اصلاً داستان را طور دیگری میبینند و چنان ادبیاتی بهکار میبرند که برای عموم مخاطبان برخورنده است. مخاطب نمیخواهد طرف آنها برود؛ چون اگر برود، عملاً فحشهایی که به او میدهند، باید تحمل کند. در این فضا، نیاز مخاطب برطرف نمیشود.
نیاز مخاطب را چه کسانی میتوانند برطرف کنند؟ رسانههایی که جایگزین رسانههای رسمی و حرفهای شوند، مثل شبکههای اجتماعی و اکانتهای فردی شبکههای اجتماعی و رسانههایی که خارج از ایران هستند و دسترسیشان محدود است. من قضاوت نمیکنم که به جایی وابسته هستند. دوستانی که متولی سواد رسانهای در ایران هستند، بهاندازهی کافی آنها را روشن کردهاند و من تکرار نمیکنم. در این فضا، مخاطب نیازی دارد که باید به هر ترتیبی آن را برطرف کند؛ ازاینرو سراغ همین رسانههای اجتماعی میرود که حرفهای نیستند.
یعنی اخبار و اطلاعات را درستیسنجی نمیکنند و شایعات را ممکن است گسترش دهند و در محتوایشان نیز سوگیری داشته باشند. این وسط مخاطب گیر افتاده است. برخی رسانهها نیز هستند که با بودجههای هنگفتی که اصلاً نیازش را برطرف نمیکنند و آن را انکار میکنند. اصلاً خود مخاطب را انکار میکنند و میگویند ازنظر ما اصلاً مخاطب وجود ندارد و مخاطب همان چند درصدی هستند که ما برایشان محتوا تولید میکنیم و خیلی هم خوشش میآید.
برخی رسانهها هم هستند که اصول حرفهای را رعایت نمیکنند و مثل خیلی از کارهای دیگر که باید خودمان گلیممان را از آب بیرون بکشیم؛ مثلاً وقتی مریض میشویم نه بیمهی تکمیلی به کمکمان میآید و نه بیمارستان یا وقتی بچهمان را میفرستیم، مدرسه و خیلی چیزها را یادش نمیدهد و باید با ابزارهای جایگزین مثل کلاس خصوصی این ماجرا را حل کنیم.
گویا مخاطب ما هم گرفتاری دارد و کسی دنبالش نیست این گرفتاری را حل کند. بازهم باید خودش گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. همین که این مخاطب توانسته است در این اوضاع اندکی سواد تجربی پیدا کند که تا حدی سره را از ناسره را تشخیص بدهد، باید واقعاً متشکر باشیم. نه اینکه با برگزاری کنفرانسهایی سواد رسانهای را بر سرش بزنیم که تو سواد رسانهای نداریم و حرف ما را باید قبول کنی. این بیانصافی به مخاطب است.
وظیفهی من شهروند بیسواد رسانهای که در شبکههای اجتماعی میچرخم، چیست؟
وظیفهی شهروندی حکم میکند که با دقت و احتیاط بیشتر با محتواهای رسانههای اجتماعی مواجه شویم. تفکیکی بین نظر و خبر انجام بدهیم. خیلی از محتواهای رسانهای نظر است؛ اما با اخباری هم مواجه هستیم که رویدادی را روایت میکنند. باید با احتیاط بیشتری با این برخورد کرد. به محتواهایی که در شبکههای اجتماعی میبینیم، باید همیشه نگاه انتقادی داشته باشیم. نگاه انتقادی را میتوان بهطورعملی به این صورت پیش برد که ببینیم چه کسی این حرف را زده است؟ خیلی هم پیچیده نیست؛ مثلاً با اکانتی مواجه هستیم. ببینیم این اکانت کیست و قبلا با آن مراوده داشتیم یا خیر.
رسانهی اجتماعی نوعی اجتماع است و تاریخچه دارد و سابقهی افراد را بر آن اساس میتوان فهمید. اگر سابقه ندارید و نمیتوانید بفهمید، به محتواهای آن اکانت نگاه کنید. ببینید چه کسی و برمبنای چه آمار و دادههایی این حرف را زده است. مسئلهی دیگر بحث تاریخ است. عکسی از واقعهای منتشر میشود و متوجه میشوید اصلاً برای امروز نیست؛ بلکه برای شش ماه پیش است.
بپرسیم آیا در شرایطی که قرار داریم، این خبر یا رویدادی روایت میشود، ممکن است در پی القای ماجرایی باشد یا نه یا اصلاً چرخیدن و گسترشیافتن این خبر بهنفع چه گروههایی میتواند باشد؟ هرچه نگاه انتقادیتان را به محتواها بیشتر کنید، تجربهتان هم بیشتر میشود و بنا به تجربه، بهتر میتوانید تشخیص بدهید اخبار چقدر میتوانند صحت داشته باشند. این کاری است که برای خودتان میتوانید انجام دهید.
نکتهی دیگر وظیفهی شهروندی و اجتماعی است. در شرایط بحران، مخصوصاً اگر از صحت ماجرایی اطمینان نداریم، بهتر است آن را منتشر نکنیم. اگر ۶۰ درصد احتمال میدهم خبر درست باشد؛ اما سر آن ۴۰ درصد، بهتر است آن را منتشر نکنم و مسکوت بگذارم. مسکوتگذاشتن اخبار جعلی نفعش بیشتر است. تکتک ما کاربران دربرابر آنچه منتشر میشود، مسئولیت داریم و نمیتوانیم بگوییم فقط ریتوییت میکنیم؛ مخصوصاً در شرایط فعلی و بحرانی که اخیراً با آن مواجهایم، انعکاس رسانهای آن بهنظر من خیلی زیاد است. هم کسانی که جامعه را پیش میبرند تا به تغییری برسند، خیلی از رسانهها استفاده میکنند و هم دوستانی که با تغییر مقابله میکنند. در عرصهی رسانه، بحران زیاد است.
در این شرایط، شاید یکی از وظایف مهم شهروندی ما این باشد که حلقهی اخبار جعلی را بشکنیم. شکستن حلقهی اخبار جعلی میتواند نگاه انتقادی داشتن به اخباری باشد که هرروز در شبکهها میبینیم و جلوگیری از منتشرکردن اخباری که کاملاً از آنها نیستیم یا خیلی راحت با دنبالنکردن اکانتهای جعلی و سایبری.
خیلیها فکر میکنند که در این فضا باید چه کار کنیم؟ تو آن سایبری را دنبال نکن و این خیلی قدم بزرگی است و میتواند تأثیرگذار باشد. هرکسی دنبال این باشد که حلقهی اخبار جعلی و سوءاستفاده از اخبار جعلی و حلقهی تأثیرگذاشتن بیدلیل روی افکار عمومی و تحریک افکار عمومی را بشکند. این کار کمی نیست. اگر کمکم یاد بگیریم که این کار را بکنیم و این برایمان کنش روزمره شود، خیلی جلو رفتهایم.
پیشنهادم این است که بهرغم همهی کاستیهای موجود در نهاد آموزش و رسانهها، ما شهروندی هستیم که ممکن است اکانتی در رسانهای اجتماعی داشته باشیم و فکر کنیم که اوضاع اخبار جعلی و این شایعات در کشور خراب است و میپرسیم چه کار میتوانیم بکنیم؟
همانطورکه آن بزرگمرد گفت، هرکسی یک قدم بیاید جلوتر. ما نمیتوانیم آموزشوپرورش را متحول کنیم؛ ولی میتوانیم در اکانت خودمان حلقهی انتشار اخبار جعلی را بشکنیم و جلوِ سوءاستفادهی افراد مغرض را بگیریم. کار خاصی هم نمیخواهیم بکنیم، فقط یک نفر را دنبال نمیکنیم. یکی را نادیده بگیرید و کامنتی که براثر هیجان میخواهی بگذاری، نمیگذاری.
اینها کارهای خیلی کوچکی نیست و میتواند خیلی تأثیرگذار باشد؛ یعنی در یک لحظهی تاریخی که همه هیجانزدهاند، اگر کلی از اکانتها یا فعالان رسانههای اجتماعی کمی خویشتنداری کنند و حواسشان به ماجرا باشد، ممکن است واقعهی تلخی رقم زده نشود یا انحراف اجتماعی پیش نیاید.