معمای دستنوشتههای ووینیچ؛ کتاب اسرارآمیزی که هیچوقت خوانده نشد
احتمالاً در هیچجای دنیا نمونه بهتری از یک کتاب کمیابِ نسخهی اصلی از دستنوشتههای ووینیچ وجود نداشته باشد. تا آنجایی که دانسته میشود، این اثر یک نسخهی اصیل است که اصلاً نسخهی دومی ندارد. از این رو، به نقل از وبگاه اتیککپیتال، با یک نسخه خطی بسیار بسیار کمیاب روبهرو هستیم که صدها سال قدمت دارد و ظاهراً اسرار جهان در آن نهفته است.
تاریخگذاری رادیوکربن (که در سال ۲۰۰۹ انجام گرفت) نشان داد، این کتاب متعلق به اوایل قرن پانزدهم است. ممکن است فکر کنید، کتابی با این مختصات باید ارزش فراوانی داشته باشد، اما قیمت گذاشتن روی این کتاب بهخصوص کار سادهای نیست، چراکه تا به حال هیچکس نتوانسته محتوای آن را بفهمد. و جالبتر اینکه حتی کسی نمیداند، نویسنده آن کیست. بنابراین کتابی بدون نویسنده که هیچکس نمیداند در آن چه نوشته شده، میتواند کاملاً بیارزش باشد. هر چند عدهای بحث میکنند که دستکم ارزش جلد چرم ۶۰۰ سالهی آن را باید درنظر گرفت. (پیشنهاد میکنم قبل از خواندن ادامه مقاله نسخه کامل دستنوشتههای ووینیچ را از اینجا دانلود کنید و ورق بزنید.)
دستنوشتههای ووینیچ، کتابی پررمز و راز
دستنوشتههای ووینیچ ۲۲۵ میلیمتر طول و ۱۶۰ میلیمتر عرض دارد و ضخامت آن ۵ سانتیمتر است. دستنوشتههای ووینیچ در مجموع ۲۴۶ صفحه دارد و دارای ۱۷۰ هزار هجا است. بررسیهای مختلف بهخصوص شکل قلعههایی که در برخی صفحات کتاب نقاشی شدهاند، نشان میدهد که کتاب به احتمال زیاد در شمال ایتالیا نوشته شده است. تنها نسخهی موجود از این کتاب خطی از اواخر دهه ۱۹۶۰ در کتابخانهی اسناد و کتابهای نادر باینیکی دانشگاه ییل واقع در شهر نیوهیون، ایالت کنتیکت آمریکا نگهداری میشود.
تصویری از بخش گیاهان دستنوشتههای ووینیچ.
به نقل از مجله نیویورکر، وقتی جلد چرم گوساله کتاب خطی را باز کنید، به ورقههای پوستی میرسید و میتوانید نوشتههای رازآلودی با جوهر قهوهای همراه با نقوش و طرحهای عجیب و غریب از گیاهان را ببینید. هرچند کتاب به روش معمول قرون وسطی نوشته و صحافی شده، اما خط و شکل حروف و زبان آن، ظاهراً تنها ابداع نویسندهاش است. برخی از محققان از این زبان مسحورکننده با نام زبان ووینیچی یاد میکنند، هر چند در این مورد هم بحثهای پردامنهای وجود دارد. حروف به خوبی کشیده شده و شکل حلقوی دارند، متن هم از چپ به راست و بالا به پائین (همچون تمام زبانهای اروپایی) نوشته شده است.
نکته جالب زبان ووینیچی این است که جملات آن هیچوقت تکرار نمیشوند. جالبتر اینکه در آن هیچ نشانهای از تصحیح یا اصلاح به چشم نمیخورد. الفبای این زبان نیز محدود است و نوعی بینظمی در پاراگرافها دیده میشود، گویی حقیقتا تفکراتی را به خوانندگانش انتقال میدهد.
نیمهی اول دستنوشتههای ووینیچ پر از نقاشی گیاهان است. محققان به همین دلیل به آن بخش گیاهی میگویند. هیچ یک از گیاهان واقعی به نظر نمیرسند، اگرچه از اجزای عادی گیاهان مانند برگهای سبز، ساقه و ریشه تشکیل شدهاند. چنین نقوشی در کتابهای قدیمی معمول است و میتوان در کتابخانه موزه بریتانیا متون تصویردار زیادی مشابه با ووینیچ پیدا کرد. در بخش بعدی میتوانید به جداول سماوی و گردونههای نجومی برسید که نمونههای مشابه آن در اغلب متون زودیاک قرون وسطی به چشم میخورد. هر چند احتمال دارد که این علائم از یک تقویم رونویسی شده باشند، اما همچنان هیچ شباهتی به هیچ تقویمی ندارند. از این رو، نجومی خواندن این بخش اندکی اغراقآمیز است.
در ادامه به بخش دیگری مشهور به بخش استحمامی (حمامی) میرسیم. در این بخش انبوهی از زنان را درون حوضچههایی میبینید که به وسیله لولههایی به هم متصل شدهاند. این نقاشیهای جالب در صفحات زیادی از کتاب تکرار شدهاند. به نقل از پاریس ریویو، نقوش نسخه خطی ووینیچ شباهت زیادی به برخی از آثار کیمیاگری دارند. گاهی متون کیمیاگری از نقاشی حمام بهعنوان تمثیلی از محلولهای شیمیایی استفاده میکنند.
به همین دلیل نیز عدهای عقیده داشتند که نویسنده این اثر راجر بیکن، کیمیاگر و طبیعیدان قرن سیزدهمی -که جادوگر مشهوری هم بود- است. گفته شده بیکن اکسیر زندگی را کشف کرده و آن را به صورت رمزی در یک کتاب ۲۰۰ صفحهای برای آیندگان به یادگار گذاشته است. در بخش پایانی کتاب خطی نیز به صفحاتی میرسیم که تقریباً شبیه به دستورالعملهای دارویی هستند.
سفر دور و دراز نسخه خطی ووینیچ
ووینیچ کلمهای از دستنوشتههای ووینیچ نیست، بلکه نام یکی از صاحبان آن است. ویلفرد مایکل ووینیچ، فروشنده کتابهای نایاب و عتیقه بود که در سال ۱۹۱۲ این کتاب خطی را خریداری کرد. زمانی که ووینیچ این دستنوشتهها را خرید، همراه آن نامهای از یوهانس مارکوس مارکی (۱۵۹۵-۱۶۶۷) عالم و دانشمند اهل پراگ بود. او ادعا میکرد، این کتاب به قیمت ۶۰۰ دوکات به امپراتور مقدس روم، رودولف دوم فروخته شده است.
در ابتدا تصور بر این بود که نویسنده کتاب احتمالاً راجر بیکن بوده است. ووینیچ بعدا گفت که احتمال دارد جان دی، عالم علوم غیبه و فیلسوف نویسنده کتاب بوده باشد. ظاهراً ووینیچ بعد از خواندن یک رمان تاریخی به این نتیجه رسیده بود. کتاب مدتی در پراگ دست به دست شده است. احتمالاً وقتی بدانیم، اولین مالک تأییدشده نسخه خطی ووینیچ، گئورگ بارشیوس، کیمیاگر قرن هفدهم اهل پراگ است، ماجرا حتی از این هم اسرارآمیزتر شود.
در هیچ کجای کتاب خطی ووینیچ نشانهای از تصحیح یا اصلاح به چشم نمیخورد.
بارشیوس پس از درماندگی از کشف اسرار کتاب به یکی از زبانشناسان متبحر و متخصصان هیروگلیفهای دوران رنسانس نوشت: «در اینجا در کتابخانهام، معمای ابوالهول مشخصی وجود دارد که سالها فضای بیهودهای را به اشغال خود درآورده است.»
بارشیوس کتاب خطی را نوشتهای با هجاهای ناشناخته وصف کرد و حدس زد که احتمالاً کل آن یک متن پزشکی باشد. پس از سال ۱۶۷۰ مسیر تاریخی کتاب معلوم نیست تا اینکه ووینیچ آن را خریداری کرد. در شرححال ولیفرد ووینیچ به قلم آرنولد هانت، نویسنده او را شخصیت قوی و عجیبی میداند. ووینیچ در سال ۱۸۶۴ در تلشیای (لیتوانی کنونی که در آن زمان جزئی از امپراتوری روسیه هممرز با دوکنشین بزرگ لهستان بود) و در خانوادهای لهستانی به دنیا آمد.
او استعداد خارقالعادهای در آموختن زبان داشت و گفته شده ۲۰ زبان را روان و سلیس صحبت میکرد. او در سال ۱۸۸۵ به دلیل عضویت در حزب پرولتاریا در کونو (لیتوانی) دستگیر شد و بدون محاکمه به مدت ۵ سال به سیبری تبعید شد. ووینیچ آنجا مطالعات زیادی داشت و نهایتا توانست از آنجا فرار کند. ووینیچ در این مدت سفرهای بسیاری کرد و بعدا با فروختن جلیقه و عینکش، هزینهی سفر با قایق از هامبورگ به انگلستان را به دست آورد.
در آنجا او بخشی از حلقه روشنفکری به رهبری سرگئی کراوچینسکی مشهور به استپنیاک، نویسنده و انقلابی شهیر روسیهای بود. ووینچیچ با بالا رفتن سن و پس از ماجراجوییهای فراوان تصمیم گرفت، زندگی عادی را دنبال کند، از این رو، تصمیم گرفت وارد پیشهی دلالی کتاب شود. شغلی که ظاهراً او در آن استعداد شگرفی داشت و بهزودی به یکی از مشهورترین نامهای حوزهی کتابهای عتیقه و نایاب در انگلستان و سراسر اروپا و حتی آمریکا تبدیل شد. حتی گفته شده که او چند بار تصادفا (که همچنان در مورد آن ابهام وجود دارد) نسخههای خطی قلابی به موزه بریتانیا فروخته است.
به هر حال، هانت ووینیچ را ایدهالیستی پرشور و در عین حال، مردی شکستهدل و دردمند خوانده است. او اشاره میکند: «وینیچ در زندگی خود هیچوقت زخمهایی که در دوران جوانی دیده بود را از یاد نبرد. چنانچه او در جایی نوشت؛ اینجا منم، شمشیری دارم، شمشیری دارم، گلولهای دارم.»
هیچکس به درستی نمیداند، دستنوشتههای ووینیچ چه مسیر تاریخی را طی کرد تا نهایتا به دست یک محفل یسوعی بیفتد. این محفل در سال ۱۹۰۳ تصمیم گرفت تعداد زیادی از متون مجموعه کالج روم را به واتیکان بفروشد. فروش کتابها حدود ۹ سال طول کشید. ولیفرد ووینیچ هم توانست مخفیانه برخی از این کتابها را قبل از اینکه به دست مقامات کتابخانه واتیکان بیافتند به دست آورد. یکی از آنها همین دستنوشتههای ووینیچ بود.
ویلفرد مایکل ووینیچ، زباندان، انقلابی و فروشنده کتابهای عتیقه و نایاب
ووینیچ معتقد بود کتاب غیرقابلفهم او حاوی حکمتی اصیل است. دستکم او در تبلیغات فروش کتاب در آمریکا چنین گفته بود. او حتی در مصاحبهای با روزنامه تایمز گفت: «وقتی زمان آن فرا برسد، به دنیا ثابت خواهم کرد که جادوی سیاه قرون وسطی در کشفیات خود بسیار جلوتر از علم قرن بیستم بوده است.»
خود ولیفرد ووینیچ با وجود دههها تلاش نتوانست، پرده از رموز این کتاب بردارد. پس از مرگ ویلفرد ووینیچ، بیوهاش، اتل ووینیچ دستنوشتهها را به دوستش آن نیل سپرد. او هم نهایتا این کتاب خطی را در سال ۱۹۶۱ فروخت.
دستنوشتههای ووینیچ پس از آن به دست هانس کراوس، فروشنده کتاب اهل نیویورک افتاد که امیدوار بود با فروش آن سود قابلتوجهی به دست بیاورد. اما وقتی کراوس بعدا از چندین سال تلاش موفق به فروش کتاب نشد، تصمیم گرفت آن را در سال ۱۹۶۹ به دانشگاه ییل اهدا کند.
تلاشها برای رمزگشایی معمای دستنوشتههای ووینیچ
هر آنچه درباره دستنوشتههای ووینیچ میدانیم، (به جز نتایج تاریخگذاری رادیوکربن) تنها حاصل گمانهزنیهای بیشمار محققان، رمزشناسان و زبانشناسانی است که طی ۳ قرن اخیر کتاب را بررسی کردهاند. در این بین، رمزشناسان در طی دهههای اخیر تلاش بیوقفهای برای رمزگشایی محتوای کتاب داشتهاند. بسیاری تلاش کردهاند معنای نوشتههای کتاب را پیدا کنند، اما با وجود اینکه رموز ناگشودنی نسخه خطی ووینیچ خواب از چشم آنها ربوده، در کمال حیرت هیچ مفهوم و محتوایی را در کتاب پیدا نکردند.
حتی در سالهای اخیر محاسبات کامپیوتری و هوش مصنوعی نیز مقهور این متن اسرارآمیز شده است. برخی عقیده دارند این کتاب را یک پزشک یهودی ایتالیایی نوشته است، چون نقاشی زنان آن در حمام شباهت زیادی به میکوههای (حمامهای سنتی یهودی) دارد. طبق یک نظریهی دیگر از دکتر جرارد چشایر از دانشگاه بریستول انگلستان، این دستنوشتهها باید به زبان پیشارومی نوشته شده باشد، یعنی زبانهایی که ترکیبی از لاتین و سایر فرهنگهای قرون وسطی پس از فروپاشی امپراتوری روم هستند.
امروزه زبانهای رومی (رومانس) شامل زبانهای گالیسی، کاتالانی، اسپانیایی، پرتغالی، فرانسوی، رومانیایی و ایتالیایی هستند، اما این زبانها در قرون وسطی با آنچه حالا میشناسیم تفاوتهای زیادی داشتهاند. یکی از سوالات مهمی که در حین تلاش برای رمزگشایی این کتاب اسرارآمیز مطرح میشود، این است که آیا نمادهای آن نمایانگر رمزی برای یک زبان شناختهشده هستند یا اینکه تمام آنها در واقع هجاهای یک زبان کاملاً ناشناختهاند؟
برخی از رمزشناسان زبان مبدأ متن را به لئوناردو داوینچی نسبت دادهاند. برخی میگویند، راهبههای دومینیکن دستنوشتههای ووینیچ را نوشتهاند. برخی آن را نوع مبهمی از هیروگلیفهای مصری میدانند که همچنان رمزگشایی نشدهاند. کسانی هستند که اصرار دارند این کتاب خطی را موجودات فضایی نوشتهاند. به نقل از پادکست Stuff You Should Know ، کسانی هم متن را کار گروهی از جادوگران قرون وسطی میدانند (نظریه مورد علاقهی نگارنده) که اسرار محفل سِرّی و جادوهای سیاه خود را در آن ثبت و ضبط کردهاند. ساحران و جادوگران این محفل دانش شگرف خود را سینه به سینه به نسلهای بعدی منتقل کردهاند. اما وقتی که سنت جادوگران رو به زوال رفت، این زبان هم برای همیشه در دل تاریخ فراموش شد.
برخی عقیده دارند کتاب برای پنهان نگه داشتن محتوای آن از کلیسا به زبان رمزی نوشته شده است. دیگرانی هم هستند که آن را حقهبازی شارلاتانهای قرون وسطی میدانند. اگر اینطور باشد، خالق این اثر شگفتانگیز فرد فوقالعاده خلاق و باتخیلی نبوغآسا بوده است، چراکه الگوها و نمادهای منحصربهفرد کتاب برخی از باهوشترین مغزهای تاریخ را مات و مبهوت گذاشته است.
شکل حروف حلقوی زبان ووینیچی گاهی به زبان اِلفی که جی. آر. آر. تالکین، نویسنده مشهور آثار فانتری ساخته شباهت پیدا میکند.
به هر حال، نویسنده کتاب هر شخصی که باشد، حتی یک کلمه از آن در هیچکدام از دستنوشتههای باستانی دیده نشده است. آکادمی قرون وسطی آمریکا حتی یک کنفرانس دو روزه برگزار کرد و در طی آن محققان به بررسی ریشه و تاریخچه دستنوشتههای ووینیچ پرداختند. یکی از مهمترین سوالاتی که در این کنفرانس به آن پرداخته شد، احتمال این بود که کتاب خطی در واقع یکی از متون گمشده آزتکها بوده باشد.
یکی از بزرگترین مغزهایی که روی رمزگشایی نسخه خطی کار کرده، ویلیام فردریک فریدمن، رمزشناس مشهور آمریکایی است. او که عمده شهرتش را مرهون رمزشکنی در ارتش آمریکا است، از نخستین افرادی بود که از کامپیوتر برای تجزیه و تحلیل متن ووینیچ استفاده کرد. فریدمن و همسرش الیزابت که او هم رمزشناس بود در سال ۱۹۲۵ با کتاب آشنا شدند.
- ترسناک ترین داستان های واقعی و معمایی
- نظریهای جدید درباره معمای گذرگاه دیتلوف
این زوج رمزشناس ماهر چهل سال روی این پروژه کار کردند. فریدمن و همکارانش از جمله کسانی بودند که در طول جنگ جهانی دوم موفق به رمزگشایی رمز بنفش ژاپنیها شدند. فریدمن در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ بهعنوان تحلیلگر رمزشکن وزارت جنگ و رئیس سرویس جاسوسی سیگنال نیز ایفای نقش کرد، اما ظاهراً دستنوشتههای ووینیچ حتی از حد تواناییهایی ذهنی نابغهای مانند فریدمن هم خارج بود.
در سالهای اخیر کاربران اینترنتی توجه ویژهای به دستنوشتههای ووینیچ داشتهاند. برای مثال، برخی از کاربران شبکه اجتماعی ردیت گفتهاند که نسخه خطی ممکن است بخشی از یک دنیای خیالی (به مانند آنچه جی. آر. آر. تالکین در آثارش با ساختن زبانهای مختلف انجام داده) باشد. اما بازهم توجیه کافی برای تهیه چنین کتاب خطی گرانقیمتی وجود ندارد. یکی دیگر از کاربران ردیت در همین خصوص میگوید که ممکن است نسخه خطی ووینیچ یکی از دفترنامههای گمشده مایاها بوده باشد. به هر حال، هرچند میتوان در بین مطالب ردیت برخی کارهای علمی جدی پیدا کرد، اما بیشتر مطالب این شبکه اجتماعی حول محور حدس و گمانههای سرگرمکننده میگردد.
رازی که همچنان سربهمُهر باقیمانده
شاید به نظرتان کتاب بسیار قدیمی و زمختی پر از نقاشیهای عجیب و غریب که هیچ معنایی ندارند، خیلی زود فراموش میشود. اما نسخه خطی ووینیچ آزمون زمان را تاب آورده و همچنان ما را مجذوب میکند. تردیدی نیست که مورخان، محققان و رمزشناسان بیشماری همچنان به کشف اسرار این کتاب ادامه خواهند داد.
در واقع، حالا صحبت از دستنوشتههای ووینیچ تبدیل به یک سنت شده، و هر سال (یا هرچند سال) ادعای رمزگشایی این کتاب به تیتر رسانهها تبدیل میشود. شاید هیچ رمزورازی وجود نداشته باشد که کسی بخواهد کشف کند. اما بنا به آنچه رید جانسون، نویسنده نیویورکر مینویسد، این واقعیت همانقدر که عاطفی است، دلیل علمی نیز دارد. محققان زیادی، حتی برخی از آنها چندین دهه از زندگی خود را صرف پرده برداشتن از اسرار این کتاب کردهاند، کشف اینکه محتوای کتاب هیچارزشی ندارد، واقعاً غمانگیز خواهد بود.
در بطن هرکدام از تلاشهای بیوقفه برای رمزگشایی دستنوشتههای ووینیچ، میل عمیق و پنهانی برای یافتن معنایی متعالی و گرانبها وجود دارد. قطعاً وقتی بفهمیم ووینیچ چیزی بیش از متنی سرهمبندی شده یا فهرست خرید یا حتی گنجینهای از لطیفههای رکیک راهبان قرن پانزدهم نیست، مأیوس خواهیم شد. به همین دلیل با وجود تلاش زیاد برای رمزگشایی محتوای کتاب، خیلی دوست داریم کسی نتواند معمای دستنوشتههای ووینیچ را حل کند.
ویلفرد ووینیچ اعتقاد داشت رمزگشایی این نسخه خطی به ارزش آن اضافه میکند، اما همین ناخوانایی کتاب به آن جایگاهی ویژه داده است. نسخه خطی ووینیچ بدون رمزگشایی برای همیشه در هالهای از رمز و راز باقی خواهد ماند و قرار نیست هیچ معنای مشخصی داشته باشد. اصلاً هم مهم نیست چقدر متن واقعی آن در صورت خوانده شدن جالب و جذاب باشد، چون پایان این معمای هیجانانگیز باعث دلسردی میشود.