راز اسلحه مخوف نیکولا تسلا: آیا پرتو مرگ واقعی بود؟
پرتوی از انرژی را تصور کنید که میتواند هواپیماها و جنگندههای دشمن را از کیلومترها دورتر با تنها نیروی برق از کار بیندازد. این فناوری شبیه به دیواری از انرژی نامرئی یا شاید حصار الکتریکی عمل میکند که یک کشور را دربرابر تهاجم محافظت میکند. اگر چنین سازهای واقعا وجود داشته باشد، تردیدی نیست که هر دولتی در جهان میخواهد به هر قیمت ممکن آن را به چنگ بیاورد.
نیکولا تسلا دانشمند مشهور ادعا میکرد چنین دستگاهی ساخته است. به نقل از نشریه آنلاین ساینس هیستوری، نیکولا تسلا تا دههی ۱۹۳۰ در شرایط دشواری به سر میبرد. دانشمند نابغهای که روزگاری با اختراعات شگفتانگیز خود جهان را متحول کرده بود، حالا پیرمرد فرتوتی بود که بین هتلهای منهتن نیویورک در رفتوآمد بود و روزنامه و دانه برای پرندهها جمع میکرد. وقتی مخارج اقامت تسلا در هتلی بالا میرفت، مخفیانه از آنجا به هتل دیگری نقلمکان میکرد. تنها دارایی پیرمرد شهرت و اعتبار گذشتهاش بود.
هر کسی که نیکولا تسلا را میشناخت، افول تدریجی او را نیز میدید. این مهاجر صربتبار پس از نوآوریهای خود در زمینهی برق در اواخر قرن نوزدهم (بهخصوص جریان متناوب) در اوایل قرن بیستم تحقیقات خود را به سمت تجهیزات رادیویی و امواج بیسیم برد. شهرت تسلا به حدی بود که روزنامههای سرتاسر جهان درباره پروژههای خلاقانهی او، حتی عجیب و غریبترینِ آنها تیترهای درشتی چاپ میکردند. برای مثال، یکی از پروژههای جالب تسلا، برج ۲۰ طبقهای به نام «واردنکلیف» در کلرادو بود که بارهای الکتریکی عظیمی را بهصورت بیسیم انتقال میداد و جرقههایی به طول ۴۱ متر پدید میآورد. صدای کَرکننده این جرقهها را کسانی تا فاصله ۲۵ کیلومتری نیز شنیده بودند.
بنابراین وقتی تسلا بعداً در مورد پروژههای باورنکردنی خود از جمله سلاح مخوفی که مشغول ساخت آن بود، صحبت میکرد، مردم واقعا به او توجه نشان میدادند. روزنامه نیویورکتایمز در سال ۱۹۱۵ با تیتر جنجالی «دستگاه جدید تسلا بهسان آذرخشهای ثور» به استقبال اختراع جدید نیکولا تسلا رفت. بدینترتیب، این دستگاه جدید بر دهههای پایانی زندگی تسلا سایه انداخت.
نیکولا تسلا در آزمایشگاهش، کلرادو اسپرینگز. یک ژانراتو ولتاژ بالا را میبینید که جرقههای برق آن با استفاده از تکنیک عکاسی نوردهی دوگانه به وضوح نمایان شدهاند. عکس: دسامبر ۱۸۹۹.
تسلا گفت که این سلاح جدید به جای آذرخش، پرتوی از یونهای فلزی با انرژي بالا را با سرعت سرسامآور ۴۳۰ هزار کیلومتر بر ساعت پرتاب میکند. ظاهراً تسلا چندان میلی به صحبت در مورد پرتو خودش نداشت، او تنها از قوانین جدید فیزیک که «هیچکس حتی به خواب هم چیزی مانند آن ندیده» صحبت میکرد. بااینحال، تسلا جلوی هر خبرنگاری که به حرفهایش گوش میداد شروع به گزافهگویی میکرد: این پرتو پرنفوذ ۱۰۰ میلیارد وات را فقط در فضایی به اندازه یک صدم میلیونم سانتیمترِ مربع جا میدهد.
روزنامهها درباره پروژههای نیکولا تسلا تیترهای درشتی چاپ میکردند
تسلا همینطور چند ده سالی از اسلحهی مخوفش که آن را «تلهفورس (Teleforce)» مینامید تعریف و تمجید کرد. او گفت که این سلاح میتواند هر هواپیمایی را از فاصله ۴۰۰ کیلومتری ساقط کند. جراید و مطبوعات آن زمان اسم دیگری روی اختراع نیکولا تسلا گذاشته بودند و آن را «پرتو مرگ» مینامیدند. با وجود ادعاهای زیاد خلاف نظر تسلا، او هیچوقت مدارک زیادی برای اثبات کارایی پرتو مرگ فراهم نکرد. با این حال، هیچکس هم نمیتواند کاملاً ایدهی او را رد کند. بالاخره این تسلا، دانشمندان نابغه بود که در مورد اختراعش حرف میزد.
هیاهوی پیرامون این سلاح در آستانه جنگ جهانی دوم دوباره بالا گرفت. آلمان نازی نیروی هوایی اهریمنی ساخته بود که باعث واهمهی دولتهای دیگر شده بود. توانایی ساقط کردن هواپیماها از فاصله ۴۰۰ کیلومتری واقعا حالا حکم موهبت الهی را داشت. مردم سرزمین مادری تسلا که در آن زمان به آن یوگسلاوی گفته میشد، عاجزانه از او میخواستند به زادگاهش برگردد و با نصب سلاحهای خود جلوی حمله نازیها را بگیرد.
نیکولا تسلا در سن ۷۶ سالگی. عکس اکتبر ۱۹۳۳.
اما به نقل از وبسایت All That’s Interesting حتی اگر تسلا واقعا پرتو مرگ را ساخته بود، قرار نبود مردم آن را ببینند. اواخر سال ۱۹۳۷ تسلا در حین عبور از خیابان با یک ماشین تصادف کرد. تسلا هیچوقت از صدماتی که در این سانحه دیده بود بهبود پیدا نکرد. پس از آن، با شروع جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹، سلامت تسلا رو به وخامت گذاشت.
او حالا جثه نحیفی پیدا کرده بود و دائم ضعف میکرد. تسلا در اوایل سال ۱۹۴۳ در اتاقی در طبقه سیوسوم هتل نیویورکر در نزدیکی ایستگاه پِن زندگی میکرد. یک تابلوی مزاحم نشوید دائم روی دستگیره درِ اتاق او بود. اما روز ۸ ژانویه بود که خدمتکاری بدون توجه به این علامت وارد اتاق پیرمرد شد و با جسد بیجان او روبهرو شد. طبق گزارشها، مرد به جز یک جفت جوراب که به پا داشت، کاملاً برهنه بود. نیکولا تسلا در زمان مرگ ۸۶ سال داشت و ازآنجاکه سرنوشت اختراع مخوف او همچنان نامشخص بود، جنجال به پا شد.
همچنان کسی نمیدانست پرتو مرگ واقعی است یا تنها روی کاغذ وجود داشته است. اما در هر صورت، متفقین برای پیروزی در جنگ به آن احتیاج داشتند. دستکم مقامهای آمریکایی از اینکه دولت آلمان نازی قبل از آنها به این سلاح دست پیدا کند، واقعا به وحشت افتاده بودند. بنابراین، تصمیم گرفته شد تا فوراً تمام اسناد و جزوههای تسلا توقیف شود؛ اما در این بین، ظاهراً یک نفر چند قدم از آنها جلوتر بود.
ساوا کوسانوویچ، سفیر یوگسلاوی در ایالات متحده، برادرزاده نیکولا تسلا بود که به نحوی شغلش را مدیون نفوذ عموی پیرش بود. کوسانوویچ تصادفاً در آن سال در نیویورک زندگی میکرد. او وقتی خبر مرگ عمویش را شنید، با عجله به هتل محل اقامت او رفت.
کوسانوویچ بدون ممانعت مدیران هتل، وارد اتاق شد و به یک قفلساز دستور داد گاوصندوق تسلا را باز کند. درون صندوق چند مدرک افتخاری، یک مدال طلا و یک کتاب یادبود از تولد ۷۵ سالگی تسلا بود. کوسانوویچ تنها کتاب یادبود را برداشت و بعد از تغییر دادن رمز گاوصندوق، آنجا را ترک کرد. در مجموع، کاری که کوسانوویچ کرده بود، چندان عجیب نبود. او در واقع وارث قانونی تسلا بود که برای بازرسی اموال عمویش به هتل آمده بود. اما برای آدمهای بدگمان درون دولت آمریکا، این دیدار سرزده اصلا بدون سوءنیت قبلی نبود. ترس مقامهای آمریکایی این بود که کوسانوویچ جاسوس باشد. افبیآی (FBI) حتی به این فکر میکرد که کوسانوویچ را به جرم سرقت دستگیر کند.
تسلا در نیمه دوم زندگی ایده ساخت تعداد زیادی سلاحهای مخوف را مطرح کرده است. در تصویر مفهومی از شماره فوریه ۱۹۲۲ مجله ساینس اند اینِونشن دیدگاه تسلا در مورد جنگهای آینده را نشان میدهد. تسلا باور داشت در آینده کشتیها و هواپیماهای بدونسرنشین به وسیله امواج رادیویی کنترل و تغذیه میشوند.
دو روز بعد یک نهاد دولتی دیگر، اینبار اداره حفاظت اموال اتباع خارجی، تمام داراییهای تسلا را توقیف کرد و آنها را به یک انبار در میدتاون منهتن سپرد. تسلا شهروند آمریکا بود، نه یک تبعه خارجی، بنابراین این نهاد احتمالاً هیچ صلاحیت قضایی نداشت، بااینحال، ظاهراً کسی نمیخواست موانع قانونی با امنیت ملی کشور تداخل پیدا کند. دولت سپس فیزیکدانی با تخصص در زمینه فیزیک ولتاژ بالا را از امآیتی (مؤسسه فناوری ماساچوست) فراخواند. این شخص باید با بررسی مقالات و یادداشتهای تسلا میفهمید پرتو مرگ واقعاً کار میکرد یا خیر.
این فیزیکدان روز ۲۶ ژانویه به شهر نیویورک آمد و دو روز را صرف بررسی مقالات کرد. ظاهراً او اصلا تحتتأثیر یادداشتهای تسلا قرار نگرفته بود. او در کمال حیرت به مقامهای دولتی گفت که این دستگاه بیشتر جنبهی «نظری، فلسفی و تبلیغاتی» دارد و به هیچوجه هم شامل «اصول یا روشهای قابلاجرا» نمیشود. خلاصه نتیجه بررسیها این بود که پرتو مرگ نیکولا تسلا یک خیالپردازی نیمهکاره است.
اما بعداً از یک هتل دیگر چند خیابان دورتر که تسلا مدتی در آنجا اقامت داشت، خبرهای تازهای رسید. تسلا در صندوق امانات این هتل یک بسته مرموز را به امانت گذاشته بود. شاید نمونه اولیهای از پرتو مرگ انتظار مقامهای آمریکایی را میکشید.
یک فیزیکدان و چند نفر دیگر به نمایندگی از دولت به هتل رفتند. مدیر هتل کاملاً با احتیاط در صندوق را باز میکرد. داخل صندوق جعبه کوچکی بود که کاغذ قهوهای مخصوص بستهبندی را دور آن پیچیده بودند. فیزیکدانی که به هتل اعزام شده بود، وظیفه داشت بسته را باز کند و تشخیص دهد درون آن دقیقاً چه وسیلهای قرار دارد.
در همین حال، مدیر هتل یادداشتی به قلم نیکولا تسلا را به او داد. چنانچه در کاغذ نوشته شده بود، نمونه درون جعبه ۱۰ هزار دلار ارزش داشت. بدتر اینکه در همین یادداشت عنوان شده بود که بسته در صورتی که اشتباهی باز شود، منفجر میشود.
خیلی زود تمام کارکنان هتل پا به فرار گذاشتند و تنها فیزیکدان برای باز کردن جعبه ماند. فیزیکدان هم که ترسیده بود، واقعا به این فکر میکرد که درون جعبه باید وسیله ارزشمندی قرار داشته باشد. به هر حال، هرچه درون جعبه بود، تسلا به خودش زحمت داده بود تا تلهای انفجاری برای آن تعبیه کند.
بالاخره فیزیکدان تصمیم گرفت تمام افکار منفی را دور بریزد و کاغذ بستهبندی را پاره کند. اما او با دیدن محتویات درون جعبه به خنده افتاد. یک پل ویتستون، ابزار سادهای برای اندازهگیری مقاومت الکتریکی درون جعبه قرار داشت. این ابزار معمولی و پیشافتاده، نهتنها پرتو مرگ نبود، بلکه حتی به لحاظ مالی هم ارزش چندانی نداشت.
تصویر مفهومی از نیروی هوایی آمریکا که سامانه سلاحهای ضدماهوارهای از زمین و فضا را نشان میدهد. عکس: ۱۹۸۴.
حالا این تصور به وجود میآید که آیا تسلا واقعا باور داشت که میتواند پرتو مرگ را بسازد؟ شاید. بسیاری از نوابغ در دوران پیری از مسیر اصلی زندگی خود منحرف شدهاند و به دام بدگمانی و توهم افتادند. ظاهراً نیکولا تسلا هم از این قاعده مستثنی نبود.
یا شاید هم کل ماجرا یک کلاهبرداری یا ترفندی برای گرفتن بودجه برای تحقیقاتش بود. قبلا دولت اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۳۹ به او مبلغی در حدود ۲۵ هزار دلار برای تحقیق در مورد سلاحهای پرتو ذرات پرداخته بود. به احتمال زیاد، دستگاهی که تسلا در صندوق امانات گذاشته بود و ادعا میکرد ۱۰ هزار دلار ارزش دارد، یک وثیقه جعلی در ازای قبضهای پرداخت نشده هتل بوده باشد. همانطور که بر کسی پوشیده نبود، مرد بیچاره در دوران پایانی زندگی وضعیت مالی چندان مساعدی نداشت.
صرفنظر از تمام اینها، فیزیکدان گفت که هر آنچه قرار بود ببیند را دیده است. او نتیجه گرفت که اشعه مرگ اصلا وجود خارجی ندارد و هر ادعای مشابه آن چرند است. اکثر مقامهای دولتی نیز نظر این مرد را پذیرفتند، اما هنوز هم کسانی به وجود اشعه مرگ خوشبین بودند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، تنشها دوباره با جنگ سرد بالا گرفت. مقامهای نظامی آمریکا سخت بهدنبال برتری نظامی بودند تا جلوی اتحاد جماهیر شوروی ایستادگی کنند. برخی از مقامهای ردهبالا که همچنان شیفته نام و اعتبار نیکولا تسلا بودند، هنوز باور داشتند پرتو مرگ واقعی است. آنها حتی یک عملیات نظامی فوقمحرمانه راهاندازی کردند تا در خلال برنامهای موسوم به «پروژه نیک» چنین اسلحهای بسازند.
ظاهراً دولت نتیجهای که میخواست را از پروژه نیک نگرفت. البته جزئیات این پروژه هیچوقت فاش نشدند. اما فعلوانفعالات تازهای بار دیگر باعث توجه دولت آمریکا به سلاحهای پرتو ذرات شد. برادرزاده تسلا در سال ۱۹۵۲ از دادگاهی مجوز انتشار اسناد عمویش را گرفته بود. دولت آمریکا نسخههای رونویس از این اسناد را دراختیار داشت، اما برادرزاده تسلا نسخه اصلی را به موزهای در بلگراد، یوگسلاوی کمونیستی فرستاده بود. بدینترتیب، مقامهای آمریکایی از اینکه دانشمندان شوروی به این اسناد مهم دسترسی پیدا کنند واقعا به وحشت افتاده بودند.
با توجه به پردهی آهنینی که بین شوروی و همپیمانانش و دولت غربی وجود داشت، آمریکاییها تنها باید چشم به حرکت بعدی شورویها میدوختند. در همین حال، مقامهای اتحاد جماهیر شوروی بین دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ چندین بار اظهارات مرموزی به زبان آوردند. در یک مورد، نیکیتا خروشچف، نخست وزیر شوروی در رجزخوانیهای خود از «یک سلاح جدید و فوقالعاده قدرتمند و آماده به کار» صحبت کرد.
در مورد دیگری مجله اوییشن ویک اند اسپیس تکانجلی طرحهای فاش شدهای از یک سلاح مخوف شوروی را به چاپ رساند. این سلاح واقعا شباهت باورنکردنی به برخی از پروژههای نیمهکاره نیکلا تسلا بهخصوص پرتو مرگ داشت. مقامهای آمریکایی در این مرحله واقعا به خود لرزیدند. آیا شوروی واقعا در آستانه بهرهبرداری از یک سلاح وحشتناک بود؟
آمریکاییها در این مدت بیکار ننشستند. جواب دولت آمریکا به شوروی برنامه جدیدی برای ساخت یک اسحه پرتوی با نام « ابتکار دفاع استراتژیک» بود که بیشتر با نام «برنامه جنگ ستارگان» شناخته میشود. در این طرح دفاعی که در زمان دولت رونالد ریگان به بهرهبرداری رسیده بود، ماهوارههای مستقر در مدار زمین با لیزر یا پرتوِ ذرات پرانرژی موشکهای دوربُرد شوروی را ساقط میکردند. هر چند طرح جنگ ستارگان لزوماً یک اقدام کاملی تدافعی بود، اما تردیدی نیست که هر پرتو با قدرتی میتواند تبدیل به یک سلاح مخرب نیز شود.
بااینحال، جنگ ستارگان هزینهی بیفایدهای روی دست دولت گذاشت. دولت آمریکا در مجموع میلیاردها دلار صرف این پروژه کرد. در واقع بودجه این پروژه تنها در سال ۱۹۸۸ حدود ۵٫۷ میلیارد دلار بود که از بودجه ناسا (۴٫۷ میلیارد دلار) و بنیاد ملی علوم (۱٫۷ میلیارد دلار) در آن سال هم بیشتر بود. بااینحال، این برنامه شکست خورد و اسلحههای جنگ ستارگان کارآیی نداشتند.
فیزیکدان جان ترامپ (سمت چپ) و همکارش رابرت فن دِ گراف در حال بررسی یک ژنراتور الکترواستاتیکی. عکس: دهه ۱۹۶۰.
اما همچنان ایده سلاحهای پرتو ذرات دست از سر آمریکاییها برنداشته بود. دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۹ پیشنهاد یک برنامهی دفاعی فضایی را داد که در آن از پرتوهای ذرات برای سرنگون کردن موشکهای هستهای استفاده میشد. هدر دادن پول بیشتر برای فناوری که قبلا تحقیقات بیفایدهی زیادی روی آن انجام گرفته، به اندازه کافی مسخره بود. اما مسخرهتر اینکه ایدهی این پروژه را رئیسجمهور ترامپ داده بود. اما چرا؟ چون آن فیزیکدان امآیتی که پرتو مرگ تسلا را جعلی خوانده بود، کسی نبود جز جان ترامپ، عموی رئیسجمهور سابق آمریکا.
جان ترامپ کارنامه علمی درخشانی داشت. او در طول جنگ جهانی دوم مدیر آزمایشگاه پرتو مؤسسه امآیتی بود. جان همچنین نقش مهمی در ساخت رادار ایفا کرد. جان مستقیما با تیم ژنرال آیزنهاور کار میکرد و حتی در سال ۱۹۴۴ به همراه او به پاریس آزادشده رفت. مهمتر از همه، او توانسته بود روشهایی برای مهار ولتاژ بالا ابداع کند و از آن برای مقاصد بشردوستانهای مانند کوچک کردن تومورها با پرتو و از بین بردن عوامل بیماریزای درون لجن فاضلاب استفاده کند.
زمانی که ارتش آمریکا بهدنبال استخدام دانشمندانی برای پروژه جنگ ستارگان بودند، جان ترامپ از همکاری با دولت خودداری کرد. جیمز ملچر، همکار جان در امآیتی در سال ۱۹۸۸ در مقالهای در نشریهی ساینس فور پیپل اظهار داشت: «در طی سه دهه افراد زیادی با جان تماس گرفتند، چون او میتوانست با پرتوهای ولتاژ بالا از یونها و الکترونها (همان پرتو مرگ مشهور) را بسازد. اما او با دانش خود چه کرد؟ تحقیقات سرطان، عاری از میکروب کردن لجن.. و همهی آن کارهای شگفتانگیز. اما او هیچوقت دست به سلاح نزد.» اوج کارنامهی درخشان جان ترامپ، دریافت مدال ملی علوم آمریکا در سال ۱۹۸۳ بود.
- پشتپرده پروژه مونتاک: آزمایشهای سری ارتش آمریکا روی کنترل ذهن و سفر در زمان
- ۷۵ سال از حادثه رازول گذشت؛ حقیقت ماجرا چه بود؟
حال، اگر واقعا تسلا پرتو مرگ را ساخته بود، چرا چشم جهانیان هیچوقت به آن نیفتاد؟ شاید با وجود اینکه دولت آمریکا هیچوقت نتوانست سلاحهای پرتوی مشابه آن را بسازد، اما از آن برای توسعه سایر فناوریهای خود استفاده کرده باشد. توضیح محتملتر این است که احتمالاً تسلا هیچوقت این سلاح را نساخته است. تسلا بیشتر عمرش از مشکلات روحی و روانی در عذاب بود. در همین حال، در سالهای پایانی زندگی، همان زمانی که ادعا میکرد پرتو مرگ را ساخته، وضعیت او رو به وخامت گذاشته بود.
در همین حال، پرتو مرگ تنها اختراع تسلا نبود که هیچوقت رنگ واقعیت نگرفت. او در دهه ۱۹۳۰ ادعا میکرد دستگاه بزرگی را اختراع کرده که با تشعشعات کیهانی کار میکند. اما مانند پرتو مرگ، هیچکس جز خود تسلا هیچوقت این دستگاه را ندید. بنابراین، درحالیکه تردیدی نیست نیکولا تسلا دانشمندی نخبه بوده، پرتو مرگ احتمالاً یکی از بسیاری از اختراعهای مشهور او بود که تنها در ذهنش وجود داشت.