افسانهزدایی علمی: آیا موجودات اساطیری همگی زاده تخیل هستند؟
از روایتهای کوهنوردان امروزی پیرامون مشاهدهی میمونهای دوپای بلندقامت ساکن در اعماق جنگلها تا روایتهای ترسناک از هیولاهای دریایی که زیر کشتی ملوانان قرون وسطایی پرسه میزدند؛ این داستانهای شگفتانگیز درمورد موجودات ناشناخته نسلهاست که ما را مجذوب خود کرده است.
این موجودات مرموز اغلب فقط در داستانهای سرگرمکننده وجود دارند و هیچگاه از سوی دانشمندان و اکثر مردم جدی گرفته نمیشوند؛ اما پرسش این است: آیا اساسا موجودی از میان این موجودات افسانهای وجود دارد که شائبههای پیرامون وجود آن رد نشده باشد؟ جواب کوتاه مثبت است؛ البته تا حدی! در ادامهی این مقاله نگاهی دقیقتر به موجودات افسانهای و شاید موهومی و میزان انطباق آنها با واقعیتهای علمی خواهیم داشت.
برای بررسی این افسانهها بهسراغ آن دسته از موجودات اساطیری کشفنشدهای میرویم که در جهان واقعی امکان کشف آنها وجود دارد. با این طرز نگاه، بررسی برخی از نهانجاندارانی را که وجود آنها برای دنیای علم آشنا بوده ولی انقراض آنها رسما اعلام شده، کنار میگذاریم. یک نمونهی بارز از این جانوران ببر تاسمانی است. گفتنی است نهانجانداران موجوداتی هستند که روایتهای عامیانهای در مورد آنها وجود دارد اما بهصورت علمی وجود آنها ثابت نشده است.
اثبات نادرستی یک نظریه یا افسانه کار راحتی نیست. طبق تعریف دیکشنری مریام-وبستر برای رد یک موضوع (debunk) باید نادرستی یا فریبکاری موجود در پس آن را اثبات کنید. شاید موجودات افسانهای دقیقاً بهشکلی که شاهدان آنها را توصیف کردهاند، وجود نداشته باشند؛ اما این موضوع به معنی فریبکاری راویان نیست. همچنین اثبات اینکه یک موجود وجود ندارد (آنهم با قطعیت صددرصدی) تقریباً غیرممکن است، چون نمیتوان همهجا را برای یافتن آن موجود بهطور همزمان زیرورو کرد.
در اغلب داستانهای روایتشده، سکونت یا مشاهدهی این موجودات افسانهای تنها به یک مکان یا محدودهی بهخصوص محدود است. برای مثال هیولای لاخنس در یک دریاچه در اسکاتلند بهنام دریاچه لاخنس زندگی میکند. این موضوع به دانشمندان اجازه میدهد تا از تمام معمولات خود دربارهی دریاچهها استفاده کنند و به این طریق به یک ارزیابی منطقی از امکان سکونت این جانور افسانهای در چنین دریاچهای دست پیدا کنند.
لاخنس یک دریاچهی الیگوتروفیک است، به اینمعنی که میزان مواد مغذی آن بسیار پائین است و نمیتواند میزبان گونههای ناشناختهای از شکارگران بزرگ در رأس هرم غذایی باشد. چارلز پاکستون، بومشناس آماری آبزیان از دانشگاه سنتاندرس در اسکاتلند با اشاره به این نکته میگوید:
اگر حتی هیولای لاخنس وجود داشته باشد، قطعاً تعداد آن کم است.
وقتی چارلز پاکستون درمورد هیولای لاخنس یا دیگر موجودات افسانهای تحقیق میکند، تمرکز خود را روی یافتن شواهد معطوف میسازد و نه پیدا کردن خود آن موجودات. او برپایهی شواهد موجود بر این باور است که هیولای لاخنس نمیتواند وجود خارجی داشته باشد. پاکستون ادامه میدهد:
سؤالی که من بهعنوان یک دانشمند باید از خودم بپرسم این است که چه چیزی باعث ارائهی گزارشهای غیرواقعی از چنین پدیدههایی شده است؟ شاید برای توضیح این مسئله بهسراغ یک بعد از روانشناسی انسانها برویم، یا شاید افرادی که ادعا میکنند این موجود را دیدهاند دچار اشتباه شدهاند و یک گونهی جانوری یا یک گونهی ناشناخته را با هیولا اشتباه گرفتهاند.
دانشمندان تاکنون موفق به ثبت و مستندسازی تمام گونههای جانوری زمین نشدهاند. در مطالعهای که در سال ۲۰۱۳ در ژورنال ساینس بهچاپ رسید تخمینزده شده بود که تنها ۱/۵ میلیون از بین تقریباً ۵ میلیون گونه از جانوران زنده کشف شده است. بااینحال شاید به اعتقاد برخی این تخمین محافظهکارانه باشد. تیمی از محققان با انتشار مقالهای که سال ۲۰۱۱ در ژورنال بیولوژی PLOS به انتشار رسید پیشبینی کردهاند که تقریباً ۸/۷ میلیون گونهی زنده روی زمین وجود دارد. در یک مطالعهی دیگر که در سال ۲۰۱۶ در ژورنال مقالات آکادمی ملی علوم ایالات متحده منتشر شد، تعداد گونههای میکروبی زمین بیش از یک تریلیون عدد تخمین زده شد.
درمورد جانوران آبزی، پاکستون معتقد است که ما تقریباً تمامی جانوران بزرگ ناشناختهی زیستکننده در نزدیک سطح آب زندگی را مطالعه کردهایم. البته این موضوع یک استثنا هم دارد و آنگونههای احتمالاً ناشناختهای از نهنگهای منقاردار است.
- ادعای بحثبرانگیز دانشمند کانادایی: گونه انسانتبار هابیت احتمالاً در اندونزی پنهان شده است
این گونه از نهنگها که بهندرت دیده میشوند میتوانند تا سهساعت نفس خود را حبس کرده و به قسمتهای عمیق اقیانوسها سرک بکشند؛ اما درمورد دنیاهای آبی دیگر باید گفت که تقریباً تمامی جانوران آبزی بزرگ که ممکن است دستمایهی داستانهای افسانهای قرار گیرند برای انسانها شناخته شدهاند.
در مطالعهای که سال ۲۰۲۱ در ژورنال تکامل و بومشناسی طبیعی به انتشار رسید دانشمندان به بررسی احتمال وجود جانوران ناشناخته در خشکی پرداختند. ماریو مورا، نویسندهی ارشد مقاله و پروفسور بومشناسی در دانشگاه فدرال پارایبا در مصاحبه با ساینس گفت:
شانس کشف شدن و ارائهی توصیف علمی برای گونههای مختلف متفاوت است.
احتمال اینکه جانوران بزرگ از نگاه تیزبین انسانهای اهل علم گریخته باشند، در مقایسه با رخ دادن چنین سناریویی برای گونههای زیستکنندهی کوچک در زیستگاههای دور از دسترس مانند جنگلهای حارهای بسیار کم است؛ بهخصوص جانورانی که در نزدیک محل سکونت انسانها زندگی میکنند. طبق نتایج این تحقیق، خزندگان کمترشناختهشدهترین گروه از جانوران هستند و احتمال کشف گونههای ناشناخته از آنها در سراسر جهان بیش از سایر جانداران است.
اژدها یکی از مشهورترین خزندگان افسانهای است، بااینحال محققان معتقدند نسبت دادن توانایی خارقالعادهی آنها در دمیدن آتش در ادبیات مذهبی قرون وسطایی و بهخصوص روایت افراد مذهبی از دهانهی جهنم ریشه دارد. درواقع تصور عموم مردم از لحظهی افتادن بهدرون آتش بهصورت دمیدن آتش از دهان یک موجود خیالی نمود پیدا کرده است و البته بدیهی است که شواهد واقعی کمی از این موجود بهدست آمده است.
نمونههای متعددی از گونههای جانوری شبیه به اژدها (همانند تمام موجودات افسانهای) در طبیعت یافت میشوند. فسیلهای یافتشده از دایناسورها در طول زمان به برجستهشدن داستانهای خیالی از اژدها کمک کرده است.
برای نمونه کرگدن پشمالو که در دورهی پلیستوسن (دورهی زمینشناسی از ۲/۶ میلیون تا ۱۱۷۰۰ سال پیش) دشتهای زمین را زیرپا میگذاشت اکنون منقرض شده است. بااینحال مردم شهر کلاگنفورت در بلژیک جمجمهی این جانور را بهعنوان جمجمهی یک اژدها نزد خود نگه میداشتند. طبق تحقیقات موزهی تاریخ طبیعی ایالاتمتحده این جانور پیش از تأسیس شهر کلاگنفورت در حدود ۱۲۵۰ سال پیش کشته شده بود.
در وبسایت Map of Life یک نقشهی تعاملی از یافتههای تحقیق مورا در سال ۲۰۲۱ در مورد احتمال کشف گونههای جدید وجود دارد. در این نقشه میتوانید مناطقی که بیشترین احتمال کشف گونههای جدید جانوری وجود دارد را ملاحظه کنید. با نگاه به این نقشه میتوان دید که در کشور ایالاتمتحده آمریکا تقریباً شانسی برای پیدا کردن گونههای جدید وجود ندارد.
با اینکه تنوع گونههای حیاتوحش در ایالاتمتحده نسبت به مناطق حارهای بسیار کمتر است؛ ولی محققان این کشور بهطور گسترده گونههای جانوری آن را مورد مطالعه قرار دادهاند. بااینحال شاید برخی از ناظران تیزبین متوجه شوند که دو ایالت با بیشترین شانس کشف گونهی جدید جانوری ایالتهای اوریگان و واشنگتن هستند؛ یعنی زیستگاه اصلی یک موجود افسانهای دیگر بهنام پاگنده.
در داستانهایی که از پاگنده نقل میشود از یک جانور غولپیکر شبیه به میمون حرف زده میشود که در مناطق ساحی شمالغربی آمریکا دیده شده است. بااینحال مورا میگوید که شانس بسیار کمی برای کشف یک گونهی ناشناخته از پستانداردان بزرگ در این ناحیه وجود دارد. در واقع این مشاهدات ادعایی احتمالاً بهخاطر اشتباه در تشخیص جانوارنی است که پیدا کردن آنها در حالت عادی در طبیعت دشوار است، حیواناتی مانند جوندگان، حشرهخوارها و خفاشها و نه یک میمون انساننمای پشمالو و بزرگ.
با اینکه طرفداران پاگنده احتمالاً با شنیدن احتمال بسیار پائین وجود چنین جانوری ناامید میشوند،؛ اما مورا میگوید هنوز شانس کشف گونههای ناشناختهای از نخستیسانان در جهان وجود دارد.
او میگوید که شانس کشف یک گونهی جانوری ناشناخته با اندازهای بزرگ در خانوادهی نخستیسانان بیش از هر گروه دیگری از حیوانات است. یک مثال روشن برای این موضوع کشف گونهای جدید از میمونهای تیتی در برزیل بهنام پلکتروسبوس در سالهای اخیر است.
درواقع محققان میگویند در چهار منطقه از جهان شانس بیشتری برای کشف گونههای جدید وجود دارد: برزیل، اندونزی، ماداگاسکار و کلمبیا. این کشورها پر از گونههای جانوری مختلف هستند؛ اما همهی مناطق آنها توسط محققان مطالعه نشده است. مورا دراینباره میگوید:
این کار بزرگی است و تعداد افراد دستاندرکار کم است.
داستانهای عامیانهی زیادی در مورد یک نخستیسان بزرگ و اسرارآمیز در جوامع محلی وجود دارد؛ اما شاید یکی از جالبترین نمونهی آنها داستان اورانگ پندک باشد، موجودی افسانهای که در جنگلهای انبوه اندونزی زندگی میکند. گفته میشود اورانگ پندک که در زبان اندونزیایی بهمعنی انسان کوتاه است یک میمون انساننماست که روی دو پا راه میرود و در مناطق مرکزی و جنوبی جزیرهی سوماترا در اندونزی زندگی میکند. افراد زیادی ادعا میکنند که این موجود را دیدهاند: افراد محلی، راهنمایان بومی، مهاجران و حتی محققان غربی.
همانگونه که در کتاب راهنمای میدانی برای پاگنده و دیگر نخستیسانان اسرارآمیز گفته شده است، از بین تمام نخستیسانان اسرارآمیز شانس کشف اورانگ پندک از همه بیشتر است. لورن کلمن، یکی از نویسندگان این کتاب و بنیانگذار و مدیر موزهی بینالمللی نهانجاندارشناسی در ایالت مین در آمریکا در مصاحبه با وبسایت لایوساینس گفته است که پیدا کردن اورانگ پندک کار دشواری خواهد بود، هرچند اگر منابع نامحدودی دراختیار میداشت قبل از هرکار دیگری بهسراغ جستجوی این موجود میرفت.
جزیرهی سوماترا یکی از سکونتگاههای اصلی اورانگوتانها در جهان است. اورانگوتان یکی گونه از میمونهای انساننمای بزرگ است که موهایی تقریباً قرمزرنگ داشته و روی درختان زندگی میکند. این گروه از نخستیسانان در جنگلهای شمال جزیرهی سوماترا زندگی میکنند و بهنظر میرسد دامنهی جغرافیایی حضور آنها با مناطقی که اورانگ پندک مشاهده شده است (مرکز سوماترا) همپوشانی ندارد.
سرژ ویچ، پروفسور بیولوژی نخستیسانان در دانشگاه جان مورز لیورپول که پیش از این به مطالعهی اورانگوتانهای سوماترایی پرداخته است میگوید که مشاهدات ادعایی از اورانگ پندک در مناطقی گزارش شده است که اورانگوتانها زندگی نمیکنند.
ویچ معتقد است که شاید داستانهای نقلشده از اورانگ پندک درواقع تجربهی شاهدان از دیدن اورانگوتانهایی باشد که پیش از این در نواحی جنوبیتر جزیره زندگی میکردهاند و اکنون زیستگاه آنها به شمال سوماترا محدود شده است. ویچ با اشاره به استفاده از فناوریهای نوین مانند پایش جنگلهای سوماترا با دوربینهای تلهای میگوید اینکه تاکنون هیچکس موفق به کشف اورانگ پندک نشده است برای او شگفتانگیز است. او میگوید:
این موضوع برای من بدین معنی است که شاید اصلا چنین موجودی وجود ندارد.
تصویری از رد پای منتسب به اورانگ پندک
یک نفر در این میان مطمئن است اورانگ پندک وجود دارد؛ یا حداقل در گذشته وجود داشته است: جرمی هولدن، عکاس حیاتوحش است. هولدن ادعا میکند که در اکتبر ۱۹۹۴ در سوماترا این موجود را با چشمان خود دیده است.
هولدن در مصاحبه با لایوساینس گفت که این رودررویی در جنگلهای پارک ملی کرینچی سبلات روی داد، جایی که گزارشهای بیشتری از مشاهدهی اورانگ پندک ثبت شده است. او ادامه داد:
این جانور احتمالاً ۷ متر از من فاصله داشت، روی دوپا راه میرفت. سرش به سمت دیگر بود و احتمالاً به صدای صحبت کردن راهنمای من که پشت سرم و با فاصله از من راه میرفت گوش میکرد.
هولدن در توصیف اورانگ پندک میگوید که این موجود هراسانگیز تقریباً ۱/۵ متر قد داشت، اندام درشت و نیرومندی داشت و با موهایی به رنگ زردمانند، شبیه رنگ «چمن مرده»، پوشیده شده بود. با اینکه هولدن دوربین عکاسی همراه خود داشته؛ اما از اروانگ پندک عکس نگرفته است؛ چون بنابر اظهار خودش نمیخواسته آن موجود صدای دوربین در لحظهی ثبت تصویر را بشنود و متوجه حضورش شود. هولدن در توصیف لحظهی رودررویی خود با این موجود اسرارآمیز میگوید:
من سعی کردم سروصدا نکنم چون واقعا در آن لحظه احساسات متفاوتی از ذهنم عبور میکرد؛ اما یکی از آن احساسات یقینا ترس بود.
بهگفتهی هولدن شبیهترین حیوان به این موجود اسرارآمیز گیبون است؛ اما وی اطمینان میدهد که با وجود یکرنگ بودن این دو جانور آنچه که در آن جنگل رؤیت کرده، گیبون نبوده است.
هولدن در اکتبر ۱۹۹۴ و هنگام رویارویی شگفتانگیز خود با اورانگ پندک در قالب یک سفر توریستی به سوماترا سفر کرده بود؛ اما او در سال ۱۹۹۵ پروژهی سه سالهی جستجوی اورانگ پندک را کلید زد. گفتنی است این پروژه توسط سازمان FFI که یک مؤسسهی خیریهی انگلیسی و فعال در زمینهی حفاظت محیطزیست است تأمین مالی میشد.
هولدن با همکاری یک فعال محیطزیستی بهنام دبورا مارتیر، که او هم ادعا میکند اورانگ پندک را دیده است، به ثبت روایتهای شاهدان عینی پرداختند. همچنین این تیم تحقیقاتی تلاش کردند با جاگذاری دوربینهای تلهای از این موجود عکس بگیرند. آنطور که در مستندات FFI آمده، این پروژه در رسیدن به هدف خود یعنی پیدا کردن شواهد قانعکننده پیرامون وجود اورانگ پندک ناموفق بود. البته ناگفته نماند که این تیم موفق به کشف ردپاهایی شد که بهنظر میرسد با ردپای هیچکدام از نخستیسانان کشفشده تا بهامروز مطابقت ندارد.
نشنال جیوگرافیک نیز بهنوبهی خود بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ روی یک پروژهی جداگانهی دیگر برای جستجوی اورانگ پندک سرمایهگذاری کرد. در این پروژه نیز از دوربینهای تلهای برای ثبت تصویر استفاده شد. نتیجهی کار بازهم ناامیدکننده بود. الکس شلگل که در این پروژه مشارکت داشته است و اکنون محقق حوزهی هوش مصنوعی است مطمئن نیست که اصلا اورانگ پندکی وجود داشته باشد. در سال ۲۰۲۰ شلگل در پادکست پدیدههای عجیب با یادآوری سفرهای خود به اندونزی با هدف جستجوی اورانگ پندک گفت:
به نظر من پیدا نکردن این موجود میتواند بهاندازهی یا حتی بیشتر از پیدا کردنش عجیبوغریب باشد.
هولدن دست از تلاش برنمیدارد. او میگوید از زمان ناکامی در پیدا کردن اورانگ پندک در قالب پروژهی FFI همچنان گاهوبیگاه به جستجوی آن پرداخته است. او با اینکه نتوانسته تصویری از اورانگ پندک ثبت کند؛ اما در تلاش خود برای این کار موفق به کشف گونههای ناشناختهای از حیوانات و گیاهان شده است. برای مثال نپندس هولدنی، یک گیاه گوشتخوار در کامبوج است که به افتخار کاشف آن یعنی هولدن نامگذاری شده است. همچنین هولدن سرپرستی گروههایی را برعهده داشته است که ازطریق دوربینهای تلهای توانستهاند اولین تصاویر را از گونههای جدیدی از حیوانات ازجمله نخستیسانان بهثبت برسانند.
- همهچیز درباره خونآشامها: از حقیقت تا افسانه و باور عامیانه
درواقع هولدن در ثبت تصاویر از حیوانات مختلف بهاندازی موفق بوده که بنابر استدلال برخی افراد، شاید موفقیت او در عکاسی از طیف وسیعی از حیوانات ازجملهی گونههای جدید و کشفنشده بهجز اورانگ پندک میتواند به اینمعنی باشد که اصلا چنین موجودی وجود خارجی ندارد؛ اما خود هولدن هنوز به چشمان خود و آن چیزی که دیده است باور دارد.
او برای توجیه ناتوانی مستندسازان علمی در کشف اورانگ پندک ماجرای کشف فاختهی زمینی را مثال میزند. این فاختهی بهشدت درمعرض انقراض که لانهی خود را در زمین میسازد طبق اطلاعات وبسایت سازمان جانورشناسی EDGE of Existence بهمدت ۹۰ سال از دیدها پنهان بوده تا اینکه یکی از آنها در سال ۱۹۹۷ در یک تله گیر میافتد.
هولدن دراینباره میگوید:
من از سال ۱۹۹۵ کار عکاسی با دوربینهای تلهای را شروع کردم؛ اما تنها در سال ۲۰۱۵ توانستم اولین تصویر از فاختهی زمینی سوماترایی را ثبت کنم. بنابراین چنین اتفاقتی ممکن است روی دهد؛ اما اگر کسی حرف من را باور نکند میتوانم او را درک کنم چون (در مورد اورانگ پندک) چیزی بیشتر از یک داستان برای نشان دادن ندارم.